مدرسه و فیلمها ...
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

 مدرسه ما : پایگاه جهنمی 
خروج از مدرسه : فرار از آلكاتراس 
دیدن مدیر از دور : شبهی در تاریكی 
نمره بیست : افسانه آه 
مدیر مدرسه : مرد 6 میلیون دلاری 
شوخی با مدیر : بازی با مرگ 
روز دادن كارنامه : حادثه در كندوان 
امتحان : شاید وقتی دیگر 
روزی كه معلم به كلاس نمی آید : بوی خوش زندگی 
اخراج از كلاس : یك بار برای همیشه 
نمازخانه دبیرستادن : قطعه ای از بهشت 
زنگ آخر : آرایشگاه زیبا 
امحان پایان ترم : قلب ها برای كه می تپد 
پیام متقلب برای دیگران : چشم هایم برای تو 
راهی برای متقلبان : جیب بر ها به بهشت نمی روند 
آنتن مدرسه : جاسوس سه جانبه 
جای سیلی معلم : دایره سرخ 
دبیر تربیتی : پاك باخته 
صفر های پشت سر هم : برج مینو 
اعتراض برای نمره : شلیك نهایی 
حیاط مدرسه : پارک ژوراسیک 
زنگ ورزش : المپیک در بازداشتگاه 
شوراءدبیران : جنگ نفتکشها 
ناظم : پلیس آهنی 
کنکور : بالاتر از خطر 
دیدن معلم از دور : سایه عقاب ها 
نگاه معلم : بگذار زندگی کنم 
دانشگاه : سرزمین آرزوها 
خارج از مدرسه : آن سوی آتش 
بحث با مدیر : فریاد زیر آب 
شاگرد اول كلاس : پرنده كوچك خوشبختی 
پای تخته : لبه تیغ 
دیكتاتوری معلم : مزد ترس 
منفی های پشت سر هم : گلوله های بی صدا 
اولین دانش آموزی كه معلم از او درس می پرسد : قربانی 
وراجی سر كلاس : مجوز مرگ 
آخر كلاس : بهشت پنهان 
مبصر كلاس : افعی 
بوی جوراب بچه ها : عطر گل یاس 
دبیرام مدرسه ما : تبعیدی ها 
اخراج از مدرسه : می خواهم زنده بمانم 
سایه دبیر تربیتی : سایه شوگان 
دفتر دبیران : خانه ارواح 
نمره ده : شانس زندگی 
اتاق ورزش : جزیره آدم خور ها 
دستشویی : اطاق گاز 
سال آخر دبیرستان : سال های بی قراری 
ساختمان مدرسه : آسمان خراش جهنمی 
اخراجی ها : بینوایان 
رفتن به دانشگاه : هدف سخت 
دفتر مدیر : کلبه وحشت 
صاحبان نمره زیر ده : سربداران 
كیف های دانش آموزان : محموله 
ظرفیت نیمكت ها : دو نفر و نصفی 
سوسك در كلاس : انفجار در اطاق عمل 
كلاس خصوصی : وعده پنهان 
زنگ ادبیات : نان و شعر 
دفتر ناظم : محكمه عدالت 
حالت دانش آموز هنگام پاسخ دادن : زرد قناری 
دانش آموزان رشته ریاضی : سوته دلان 
رفتار مشاور مدرسه با دانش آموزان : عاشقانه

 

 







می خواستم به دنیا بیایم، در یک زایشگاه عمومی؛ پدر بزرگم به مادرم گفت:فقط بیمارستان خصوصی! مادرم گفت: چرا؟... پدر بزرگم گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، همان مدرسه ی سر کوچه ی مان؛ مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟... خواهرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند:مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟... آنها گفتند: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!... گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. همسرم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در یک زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...
بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟... زنم گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...
از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه دارم و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نبود: مردم چه می گویند؟!...مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، حالا حتی لحظه ای هم نگران من نیستند !!!

 

 







 چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟ 

۲ چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟ 

۳ چرا بارون میاد، ترافیک میشه؟ 

۴ چرا تو خونه ۴٠متری ال سی دی ۵٢ اینچی میذارن؟ 

۵ چرا به هرکی مسن تره بیشتر اعتماد می کنن؟ 

۶ چرا از در که میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع به هم رحم نمیکنن؟ 

۷ چرا تو شهروند و هایپراستار و چشم میدوزن به سبد همدیگه؟ 

۸ چرا از تو ماشین پوست پرتغال می ریزن بیرون؟ 

۹ چرا تو اتوبان وقتی به ماشین جلویی می رسند چراغ میدن؟ 

۱۰ چرا وقتی می رن لباس بخرن بقیه مغازه ها رو هم نگاه می کنن؟ 

۱۱ چرا قبل از ازدواج دنبال پول طرف مقابلن نه اخلاقش؟ 

۱۲ چرا بعد از ازدواج دنبال اخلاق طرف مقابلن نه پولش؟ 

۱۳ چرا همه دوست دارن از این کشور برن؟ 

۱۴ چرا اونهایی که رفتن می خوان برگردن؟ 

۱۵ چرا روز پدر همه لباس زیر کادو می خرند؟ 

۱۶ چرا مردها روز زن فقط طلا و ادکلن کادو می خرند؟ 

۱۷ چرا فیلم زیاد می بینن ولی کتاب نمی خونن؟ 

۱۸ چرا اونهایی که زبانشون خوبه هم فیلم رو با زیرنویس نگاه میکنن؟ 

۱۹ چرا باجناقها هیچوقت از هم خوششون نمیاد؟ 

۲۰ چرا زنها بچه برادرشون رو بیشتر از بچه خواهرشون دوست دارند؟ 

۲۱ چرا پدر دخترها تو خواستگاری کمتر از همه حرف می زنن؟ 

۲۲ چرا مراسم ختم ساعت ۴ بعد از ظهر تشکیل میشه؟ 

۲۳ چرا زنها با اینکه قلبا زن زلیلیسم رو قبول ندارن ازش دفاع میکنن؟ 

۲۴ چرا زنها نمیتونن ماشین پارک کنن؟ 

۲۵ چرا زنها تو هر مهمونی نباید لباس تکراری بپوشن؟ 

۲۶ چرا تو مهمونی اگه موز بخورن بی کلاسیه ولی سیب و پرتغال نه؟ 

۲۷ چرا هر رابطه ای یا باید مخفی باشه یا به ازدواج ختم بشه؟ 

۲۹ چرا اگه دوستمون ماشین و خونه بخره ما چشمامون در میاد؟ 

۳۰ چرا بچه ها همه خانوما رو خاله خودش میدونه ؟ 

۳۱ چرا با اینهمه شاعری که در طول تاریخ دارن شعر ترانه هاشون رو مریم حیدرزاده میگه 

۳۲ چرا با موسیقی سنتی شون نمیشه رقصید؟ 

۳۳ چرا سه تار سه تا تار نداره؟ 

۳۴ چرا قرارداد کارمندی رو کارفرماها تنظیم میکنن؟ 

۳۵ چرا اکثر ماشینها یا سفیدن یا سیاه یا نقره ای؟ 

۳۶ چرا نمیشه با کت و شلوار کتونی پوشید؟ 

۳۷ چرا ترکها نمیتونن با هم فارسی صحبت کنن؟ 

۳۸ چرا زنها وقتی ابرو بر می دارن روحیشون بهتر میشه؟(چه ربطی داره ابرو با روحیه؟) 

۳۹ چرا زنها لوازم ارایش رو روی شصتشون تست میکنن؟ چرا مثل کرم پشت دستشون نمی زنن؟ 

۴۰ چرا زنها وقتی رژلب می زنن گردنشون رو به سمت آینه دراز می کنن؟ 

۴۱ چرا مردها فرق آرایش ۵٠ هزارتومنی با آرایش ١۵ میلیون تومنی رو نمیفهمن؟ 

۴۲ چرا زنها ۲۵۶ رنگ رو با اسم بلدن درحالیکه در طبیعت ۱۰-۱۲ رنگ بیشتر وجود نداره؟ 

۴۳ چرا کادوهای عروسی رو یه روز بعد از عروسی (پاتختی) می دن؟ 

۴۴ چرا داماد باید برقصه ؟ 

۴۵ چرا موقع پخش صحبتهای رئیس جمهور زیرنویس تبلیغاتی نمی ذارن؟ 

۴۶ چرا مردم تو تاکسی راجع به سیاست صحبت میکنن؟ 

۴۷ چرا وقتی یه چیزی خوبه میخایم صاحابش بشیم؟ 

۴۸ چرا وقتی خانومها به تقاطع می رسن بجای ترمز رو گاز فشار میارن؟ 

۴۹ چرا قسمت مردانه اتوبوس بزرگتر از قسمت زنانه است؟ 

۵۰ چرا تو اتوبان دست انداز میذارن؟ 

۵۱ چرا کسی برای صبحونه کسی رو مهمون نمیکنه؟ 

۵۲ چرا پشت کامیونها شعر می نویسن ؟ 

۵۳ چرا تو هر کوچه ای بجای یکی چندتا تکیه هست؟ 

۵۴ چرا سر عقد عروس دفعه سوم میگه بله؟ 

۵۵ چرا آدمها وقتی عکس میگیرن روپنجه بلند می شن؟ 

۵۶ چرا با اینکه همه فضولند از فضولی بدشون میاد؟ 

۵۷ چرا راننده تاکسی ها از همه بدتر رانندگی میکنن؟ 

۵۸ چرا مردها ترجیح میدن گم شن اما آدرس نپرسن؟ 

۵۹ چرا با پیتزا دوغ نمیخورن؟ 

۶۰ چرا مردها مناسبتها رو فراموش میکنن؟ 

۶۱ چرا زنها سالوادور و فارسی ۱ رو از شوهراشون بیشتر میبینند؟ 

۶۲ چرا انقدر حواست پرت شده که نفهمیدی از شماره 52بلافاصله پریدم شماره 55؟ 

۶۳ چرا انقدر ساده ای که الان رفتی دوباره بالا شماره 52تا 55رو دیدی؟ چرا به چشماتم شک داری ها ؟! چرا ؟!

 

 







 وبلاگ یک دختر :
وااااااااااااااااای امروز تفلدمه 
تفلد تفلد تفلدم مبارک 

25655555544884تا کامنت 
-تولدت مبارک خانومی 



-شما از طرف بلاگفا بهتربن وبلاگ نویس معرفی شدید 

وبلاگ یک پسر :
آرزو می کنم روزی برسه که همه انسان ها بتوانند با هر عقیده رنگ و قومیتی در کنار هم آزادانه زندگی کنند 

1 کامنت 
-حرف مفت نزن 

(تازه همون یه نفر هم آدرس وبلاگ خودشو گذاشته) 

 

 







 به نظر شما قطار به کدوم طرف داره حرکت میکنه؟   


 















اگر فکر می کنید قطار به سمت راست حرکت می کند – 
نیمکره چپ مغز شما فعال و توسعه یافته است. این بخش از ذهن توانایی های زبانی شما را بعهده دارد. این نیمه از مغز گفتار و توانایی خواندن و نوشتن شما را کنترل می کند. همچنین حقایق، نام ها، تاریخ 
و نوشته ها را به یاد شما می آورد. سمت چپ مغز مسئول منطق و تجزیه و تحلیل 
است. به این معنی که تمام واقعیات را بررسی می کند. اعداد و سمبل های ریاضی توسط این بخش شناخته می شوند. اطلاعات از طریق نیمکره چپ مغز بترتیب پردازش می شوند. 


و اگر فکر می کنید قطار به سمت چپ حرکت می کند- 
نیمکره راست مغز شما فعال است. نیم کره راست متخصص پردازش اطلاعات تصویری و نمادهاست اما نه اطلاعات کلمه ای. این نیمه از مغز به ما فرصت خواب دیدن و خیالبافی را می دهد. با کمک نیمکره راست، ما می توانیم داستان های مختلف را با هم ترکیب کنیم. همچنین این نیمکره مسئول توانایی های موسیقی و هنر های تجسمی است. نیمکره راست به طور همزمان می تواند بسیاری از اطلاعات مختلف را پردازش کند. این بخش می 
تواند مشکلات را بعنوان یک کل حل کند و نه با استفاده از تجزیه و تحلیل. 

 

نمودار گویا برای مغز: 


 

 

 







 

 روزی شيخ به انیشتین فرمود: یا انیشتین. انیشتین رویش را برگرداند و گفت بله. شيخ فرمود اول صدایم را شنیدی یا مرا دیدی؟ انیشتین گفت اول صدایتان را شنیدم. شيخ فرمود پس چرا می گویی سرعت نور از صوت بیشتر است. انیشتین از تئوری خود پشیمان شد و فورا برای اسلام apply کرد !!! 
================= 
روزی مردی سراغ شيخ آمد و گفت: یا شيخ، من با زنی همکار هستم و در موقع کار دست و بدنمان به هم میخورد. تکلیف چیست؟ شيخ فرمود بیارش اینجا ببینیم ارزش فتوا داره یا نه… !!! (کتاب شیخ و ملاحظات قبل از فتوا جلد 15 صفحه 42) 
================= 
روزی سوسن (همسر شيخ) به اتاق اعتکاف شيخ وارد شدند و شيخ را خونین و مالین در حال ناله دیدند. شيخ در همان حال با زاری فرمودند: صد دفعه گفتم شبهای معراج این پنکه سقفی لعنتی رو روشن نکنین! 
================= 
یکی از اصحاب از شيخ پرسید: در روایات آمده که در بهشت برای مومنان شرابهایی وجود دارد كه مست كننده نيست، پس برای چه آن را می نوشند؟ شيخ پاسخ داد: بخاطر آنتی اكسيدانش !!! 
================= 
روزی شيخ (ره) رو به آسمان کرد و فرمود: پروردگارا! خودت را بر من بنما. ندا رسید: ای شيخ! ۴ پرنده مختلف را قطعه قطعه کن، گوشتهای آنها را با هم بیامیز و خوب چرخ گوشت کن. سپس به ۴ قسمت مساوی تقسیم کرده و هر قسمت را بر لب یک قله بگذار! شيخ نيز چنین کرد و با بدبختی از ۴ کوه بالا رفت و در حالی که نفس نفس میزد ... هر قسمت را بر نوک یک قله گذاشت در آن لحظه ندا رسید: خوب دهنت سرویس شد؟ بازم بهت بنمایم یا کافیست؟ شيخ همانطور که نعره کشان راه بیابان در پیش گرفته بود به گوشت ها آبلیمو و زعفران زده و طعامی در خور برای خود آماده کرد 
=================== 
هیچ چیز مانند سبیل نمی تواند شما دختران را از گزند نامحرمان در امان بدارد، حتی حجاب !!! (برگرفته از سخنرانی شيخ (ره) در جمع دختران بسیجی) 
================= 
ﺭﻭﺯﯼﺩﻭ ﺯﻥ ﻧﺰﺩ شيخ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﯾﮏ ﺑﭽﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. شيخ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﭽﻪ ﺭﺍﻭﺳﻂ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺯﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺪ. ﺁﻥ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﻧﺼﻒﺷﺪ . شيخ ﮐﻤﯽ ﺟﺎﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻗﺎﻋﺪﺗﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻣﯽ ﺷﺪ 
========== 
روزی دشمني به خدمت شيخ رسید و پرسید : اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟ شيخ فرمود : چیز خاصی نمی آفرید !!! ، اما دشمن از این سخن در شگفت ماند بیشعور اسلام نیاورد (تذکره الاولیا-جلد 1-صفحه11) 
================= 
روزی شخصی نزد شيخ (ره) رسید. شيخ فرمودند شما تازه رسیدی. خسته ای، فعلاً نمی خواد سوال بپرسی !!! 
================= 
آیا می دانستید هر شيخ در طول زندگی خود حدود 70 مگابایت جمله تولید می کند؟ از سری نکات های آموزنده ی شيوخ 
===================== 
شيخ (ره): برترین شما نزد ما بهترین شماست و بهترین شما همانا برترین شماست در روایات آمده که شيخ پس از گفتن این حدیث ریبوت شدند 
============ 
شیخ در بستر مریضی و رو به مرگ بود. یاران را فراخواند تا فلان کتاب را برای او آورند. مریدان گفتند: شیخا، شما که در زمره ی مرگ هستید، کتاب به چه کار آید؟ شیخ پاسخ داد: فلان چیز در کتاب است که نمی دانم، بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم؟ یکی از یاران جواب داد: مگر خدا به شما علم لایتنهایی نداده است؟ چند لحظه سکوت برقرار شد. همه منتظر پاسخ بودند. شیخ گفت: نمی خوای از جات بلند شی، زر اضافی نزن. یاران می خواستند نعره بزنند، ولی شیخ تهدید کرد اگه کسی جیکش در بیاد با پشت دست محکم می زنه تو دهنش 
===================== 
آورده اند که شيخ به پیج عباسیون در ف ی ... و ک می رفت و همه ی نوشته های اونها رو لایک می زد و به همه سفارش می کرد که لایک بزنن. همه از این جوانمردی شيخ کف کردن. شيخ سرش رو خاروند و گفت: مگه این علامتا بیلاخ نیستند

 

 







 ﺍُﺩﮐﻠﻦ 200 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ 3 ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﻮﺵ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ ! بعد یه ﺳﯿﮕﺎﺭ 200 ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ ﺗﺎ 3 ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺵ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ...! 

دقیقا وقتی داری با بابات راجع به گرفتن ماشین حرف میزنی ، همون لحظه تلویزیون یه برنامه پخش میکنه درمورد تاسف بارترین تصادف های تاریخ بشر با ماشین ! کلی هم به خانواده ها توصیه میکنه 

همیشه توی تاکسی اون کسی که اون ته نشسته ، زودتر پیاده میشه! 

1 هفته رژیم حرفه ای شما با 1 ساعت پرخوری بر می گرده! 

هندزفری رو اتو هم بکشیم بعد دو دقیقه گره می خوره! 

اگه اسمت میرزا شمس الدین گل کلمیان هم باشه ، وقتی میخوای ایمیل یاهو درست کنی میگه قبلا با این اسم ساخته شده! 

اگر همه دنیا تأییدت کنن اون یه نفری که باید تأیید کنه نمی کنه! 

سایز سنگ فرش های پیاده رو یه جوریه که نمی تونی توشون منظم راه بری... 

کیلو کیلو آلبالو و آناناس و هلو و پرتقال تو یخچال باشه نمی خورین ! 
اما یه رانی که میخری گیر میدی به اون تیکه میوه که تهش مونده ! دلت میخواد با کلید درش بیاری ! 

اگه تنها باشی همه ماشینا خالیه ، اما اگه دونفر باشید 60 تا ماشینم بیاد فقط جا برای 1 نفر دارن ! چرا ؟! 

وقتایی که با خودت تقلب می‌بری ، امتحان مثه آب خوردنه ، وقتی نمی‌ بری امتحان میشه در حد آزمون دکتری ! 

موقع رایت کردن سی دی یا 300 مِگ خالی می مونه یا 5 مگ زیاد میاد که چون یه دونه فایله کاریشم نمی تونی کنی ! 

یک ساعت اضافه می خوابی تا دو روز خوابت نمیاد ، یک ساعت کمتر میخوابی تا دو روز خواب آلودی ! 

 

 







* ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.

* ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.

* ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند.

* ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد.

* ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.

* ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد.

* ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.

* ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد.

* ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.

* ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد.

* ازدواج مکرر: مرد آن قدر زن بگیرد تا جانش از فلان جایش در برود.


 







 به نام خداوند ويروس گارد 

كنون رزم Virus و رستم شنو دگرها شنيدستي اين هم شنو 
كه اسفنديارش يكي Disk داد بگفتا به رستم كه اي نيكزاد 
در اين Disk باشد يكي فايل ناب كه بگرفتم از Site افراسياب 
چنين گفت رستم به اسفنديار كه من گشنه نون سنگك بيار 
جوابش چنين داد خندان طرف كه من نون سنگك ندارم به كف 
برو حال مي كن بدين Disk, هان! كه هم نون و هم آب باشد در آن 
تهمتن روان شد سوي خانه اش شتابان به سوي رايانه اش 
چو آمد به نزد Mini Tower اش بزد ضربه بر دكمه ي Pawerاش 
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت مر آن Disk را در Drive اش گذاشت 
نكرد هيچ صبرو نداد هيچ لفت يكي List از Root ديسكت گرفت 
درآن Diskديدش يكي File بود بزد Enter آنجا و اجرا نمود 
كزان يكDemo شد پس از آن عيان ابا فيلم و موزيك و شرح و بيان 
به ناگه چنان سيستمش كرد Hang كه رستم در آن ماند مبهوت و منگ 
چو رستم دگر باره Reset نمود همي كرد Hang و همان شد كه بود 
تهمتن كلافه شد و داد زد ز بخت بد خويش فرياد زد 
چو تهمينه فرياد رستم شنود بيامد كه ليسانس رايانه بود 
بدو گفت رستم همه مشكلش وز آن Disk و برنامه خوشگلش 
چو رستم بدو داد قيچي و ريش يكي ديسك Bootable آورد به پيش 
يكيToolkit اندر آنDisk بود بر آورد آن را و اجرا نمود 
همي گشت Hard,Toolkit اندرش چو كودك كه گردد پي مادرش 
به ناگه يكي رمز Virus يافت پي حذف امضاي ايشان شتافت 
چو Virus را نيك بشناختش مر از Boot Sictor برانداختش 
يكي ضربه زد بر سرش Toolkit كه هر Byte آن گشت هشتاد Bit 
به خاك اندر افكند Virus را تهمتن به رايانه زد بوس را 
چنين گفت تهمينه با شوهرش كه اين بار بگذشت از پل خرش 
دگر باره اما خريت مكن ز رايانه اما تو صحبت مكن 
قسم خورد رستم به پرر نگيرد دگر Disk از اسفنديار

 

 







 همان روزی که فرزندم بشد وارد به دانشگاه 

برآمد از درون سینه ام از غصّه وغم آه 




بشد دانشجوی آزاد ومن دربند وبیچاره 

چرا که نیک می دانم هزینه ساز و سرباره 




از این پس الوداعی بایدم با خنده و شادی 

و با هر چه پس انداز و حقوق و پول و آزادی 





شروع گردید دوران ریاضت ، سختی و حرمان 

هرآن چیزی بنا کردم بشد درلحظه ای ویران 





زدم چوب حراج بر فرش و تخت و تی وی رنگی 

همه چیزم بشد قربانی این کار فرهنگی 





به خون دل نمودم جور، پول ثبت نام او 

حدیث و داستان و قصّه بود، موضوع وام او 



از آن ترسم که تا پایان تحصیلات فرزندم 

وتاگیرد لیسانس خویش این دردانه دلبندم 





نه سقفی روی سر باشد نه فرشی زیر پای من 

به جای خانه گردد محبس و زندان سرای من 



شود او فارغ التحصیل و ساقط گردد از من حال 

شود« جاوید» دراو حسرت شغل و زمن هم مال

 

 

 







[تصویر:  bbb.GIF]


تعداد زیادی از جوانان هموطن با استرس کنکور هر شب خود را سر میکنند. در این رابطه شعری طنز در گل 
آقا منتشر شده که خوندنش برای شما دوستان خالی از لطف نیست :


 

ای عزیزان پشت کنکوری

تا به کی داغ و درد و رنجوری ؟


تا به کی تست چند منظوره ؟

تا به کی التهاب و دلشوره ؟


شوخی و طعن این و آن تا چند ؟

ترس و کابوس امتحان تا چند ؟


غرق بحر تفکرید که چی ؟

بی خودی غصه میخورید که چی ؟


گیرم اصلاً شما به طور مثال

کشکی، از بخت خوش، به فرض محال


زد و شایسته دخول شدید

توی کنکور هم قبول شدید


یا گرفتید با درایت و شانس

مدرک فوق دیپلم، لیسانس


گیرم این نحسی است، سعدش چی ؟

اصلاً این هم گذشت، بعدش چی ؟


تازه از بعد آن گرفتاری

نوبت رخوت است و بیکاری


بعد مستی، خمار باید بود

هی به دنبال کار باید بود


آنچه داروی دردمندی هاست

صفحات نیازمندی هاست


گر رضایت دهی تو آخر سر

گه شوی منشی فلان دفتر


به تو گویند : بعله، دفتر ما

هست محتاج آدمی دانا


آشنا با اتوکد و اکسل

و فری هند و آوت لوک و کورل


باید البته لطف هم بکند

چای هم، بین تایپ، دم بکند


بکشد وانگهی به خوش رویی

هفته ایی یک دوبار جارویی


این که از این، حقوق هم فعلاً

ماهیانه چهل هزار تومن!


پس بیایید و عز و جز نکنید

بی خودی هی جلز ولز نکنید



[تصویر:  ic02.png]

 





شاعر، خواسته از ابتدای کار بگه کنکور 
بدردتون نمیخوره بابا ! اما انتهای کار به این نتیجه میرسه که چاره 
ای بجز درس خوندن ندارید! پس درساتونو بخونید تا یه رشته خوب
تو یه دانشگاه عالی قبول بشید و ارباب 
خودتون، خودتون باشید ...

 

 







زانوهامو بغل كرده بودمو نشته بودم كنار ديوار

ديدم يه سايه افتاد روم

سرم رو آوردم بالا

نگاه كرد تو چشمام، از خجالت آب شدم

تمام صورتم عرق شرمندگي پر كرد

گفت:تنهايي

گفتم:آره

گفت:دوستات كوشن؟

گفتم: همشون گذاشتن رفتن

گفتي: تو كه مي گفتي بهترين هستن!

گفتم:اشتباه كردم

گفتي: منو واسه اونا تنها گذاشتي

گفتم:نه

گفتي:اگه نه،پس چرا ياد من نبودي؟

گفتم:بودم

گفتي:اگه بودي،پس چرا اسمم رو نبردي ؟

گفتم:بردم، همين الان بردم

گفتي:آره،الان كه تنهايي،وقت سختي

گفتم:.....(گر گرفتم از شرم-حرفي واسه جواب نداشتم)

-سرمو اينداختم پايين-گفتم:آره

گفتم:تو رفاقتت كم آوردم،منو بخش

گفتي:ببخشم؟

گفتم:اينقدر ناراحتي كه نمي بخشي منو؟ حق داري

گفتي:نه! ازت ناراحت نبودم! چيو بايد مي بخشيدم؟

تو عزيز تريني واسم،تو تنهام گذاشتي اما تنهات نذاشته بودمو نمي ذارم

گفتم:فقط شرمندتم

گفتي:حالا چرا تنها نشستي؟

گفتم:آخه تنهام

گفتي:پس من چي رفيق؟

من كه گفتم فقط كافيه صدا بزني منو تا بيام پيشت

من كه گفتم داري منو به خاطر كسايي تنها مي ذاري كه تنهات مي ذارن

اما هر موقع تنها شدي غصه نخور،فقط كافيه صدا بزني منو

من هميشه دوست دارم،حتي اگه منو تنها بزاري،

هميشه مواظبت بودم،تو با اونا خوش بودي،منو فراموش كردي تو اين خوشي

اما من مواظبت بودم،آخه رفيقتم،دوست دارم

ديگه طاقت نياوردم،بغض كردمو خودمو اينداختم بغلت،زار زدم،گفتم غلط كردم

گفتم شرمنده ام،گفتم دوست دارم،گفتم دستمو رها نكن كه تو خودم گم بشم

گفتم دوست دارم...

گفتم: داد مي زنم تو بهترين رفيقيييييييييييييييي

بغلت كردم گفتم:تو بن بست رفيقي

يك كلام،خدا تو بهتريني
..

 

 







 

*یک هفته پس از خلقت آدم: چون حوا بدون پدر و مادر بود، آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت.

*پانصدسال پس از خلقت آدم: با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی غار طرف. بلند داد می زنی: هاکومبازانومبا (یعنی من موقع زنمه) بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می گن: از خودت غار داری؟ دایناسور آخرین مدل داری؟ بلدی کروکدیل شکار کنی؟ دوران خدمت جنگ علیه قبیله آدم خوارها رو انجام دادی؟ بعد عروس خانم که اون هم ازاین دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.

[تصویر:  82458_323.jpg]


*دو هزار و پانصد سال بعد از خلقت آدم: انسان تازه کشاورزی را آموخته. وقتی داری توی مزرعه به عنوان شخم زدن زمین عمل می کنی با دیدن یه دختر متوجه میشی که باید ازدواج کنی. برای همین با مقدار زیاد گندم به مزرعه پدر دختره میری. اونجا از تو می پرسند: جز خودت که اومدی خواستگاری چندتا خر دیگه داری؟ چند متر زمین داری؟ چندتا خوشه گندم برداشت
می کنی؟ آیا خدمت در لشگرپادشاه رو به انجام رسانده ای؟بعد عروس خانم با کوزه چای وارد میشه و شما هم واسطه اینکه نشون بدی خیلی هول شدید تمام کوزه رو روی سرتون خالی می کنید.

*40سال قبل: شما پس از اتمام خدمت سربازی به این نتیجه می رسید که باید ازدواج کنید و از مادرتان می خواهید که دختری را برایتان انتخاب کند. در اینجا اصلا نیازی نیست که شما دختر را بشناسید چون پس از ازدواج به اندازه کافی فرصت برای شناخت وجود دارد. در ضمن سنت چای ریزون کماکان پا برجاست.

*هم اکنون: به دلیل پیشرفت تکنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهومسنجر احتیاج دارید. البته «ام اس ان» هم می توانید استفاده کنید ولی آنها آیکن های لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند. پس از نصب یاهومسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست «اد» می کنید و با استفاده از آیکنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید. البته یاهو قول داده که نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد.

 

 

 

 







 یاس - من می افتم 

من می افتم
بیفت،مشروط شو و برو جلو 
اين سیستم آموزشی بهت ميگه بدو بدو 
تا پاهات از خستگي ذوق ذوق کنند و به ديوار نظام وظیفه سک سک کنن و 
يکي نيست بگه چته 
يکي نيست يه تقلبی به دست تو بده 
ميموني تکه و تنها با يه برگه که وله! 
تو دله امتحانایی که بهش داري ميگي بي رحم 
از اول داري ميگي بد میدم! 
من هر مدل رسوندن که ديدي ديدم! 
با اين تقلبها به سمت جامدادی امميرم! 
مرد و زن در امتحان و مراقب در گذر از بحث مرگ و خسته از تقلب تق تق کمک کمک!! 
دختر پسر سرمست فیسبوکن تا درد و هر لحظه حل کنند! 
اين حرفا قابله درکن ولي من تقلبه زیر برگهام! 
چشمامو يه استاد بی عمه تر کرد ولي باز بنویس تو این رو ،روی برگت! 
ميدونم تو هم هستي پر از درس ولي بگو مرتب بلند تر با صداي برندت مرتب 
بگو من می افتم
بگو مجدد مرتب بگو مرتب بلندتر با صداي برندت مرتب 
بگو من می افتم!!! 

 

 







 اگر شما از جلمه افراد باهوش هسیتد بگویید اشبتاه کجاست؟؟؟ 
123456789 
123456789 
123456789 
............... .... 
... یعنی شما الان به این موضوع تمرکز کردید؟؟؟ 
 
اشتباه این هست که! 
کلمه هسیتد-هستید 
اشبتاه-اشتباه 
من نگفتم اشتباه در اعداد هست!!!! 
بهتر نیست برگردیم اول اتبدایی بخونیم ؟؟ 



حتی کلمه اول ابتدایی هم اشتباهه!! 
............... ....... 
پس بریم اول مهد کودک بخونیم 



حتی کلمه مهد کودک هم اشتباهه!!! 
چرا رفتید دوباره مهد کودک رو ببینید؟؟؟؟ 
 
ههههههههههههههه هه 
الوووووووو یبمارستان دیوونه ها؟؟؟؟؟ 
بیایید این دیوونه ها رو از اینجا ببرید!!! 




خخخخخخخ =))))) 
حتی کلمه بیمارستان هم اشتباهه!! 

 

 







 فروردین: شما چگونه می توانید هم به وظایفتان در محل كار عمل كرده و هم از پیش آمدهای متنوعی كه اكنون وارد زندگی شما شده لذت ببرید؟ در حالی كه شما سعی می كنید هر دو جنبه ذاتی خود را نشان دهید، جواب دادن به این سؤال مستلزم داشتن هنر مهارتی سازگاری داشتن است. پذیرفتن تفاوت بین تلاشهایی كه وجودشان لازم است و سرگرمی های مورد علاقه، یك نقطه شروع است، اما شما مجبور خواهید بود كه در طول روز متعادل تر شوید تا شانسی برای راضی بودن داشته باشید. 

اردیبهشت: شما امروز نمی توانید هركاری كه دلتان می خواهد انجام دهید، برای اینكه امكان دارد امكانات مالی تان نتوانند خیلی شما را به جلو ببرند. به جای اینكه به هر پیشنهادی جواب مثبت داده و بعد فكر كنید كه چگونه می توانید از پس این مسئولیتهای بزرگ برآیید، قبل از اینكه دست به اقدامی بزنید از حجم برنامه هایتان كم كنید. اهل عمل بودن بهتر از این است كه در طول مسیر تغییر جهت بدهید. 

خرداد: شما امروز در محیط طبیعی خود قرار دارید، اما تقاضاهایی كه از شما می شود زمان شما را محدود كرده و بهتان اجازه نمی دهند آنگونه كه دوست دارید زندگی كنید. شاید شما مسئولیت مالی را قبول كرده اید و این موضوع اكنون زندگیتان را آشفته كرده است. یا شاید موفقیت شما به واسطه رویدادهایی كه خارج از حیطه كنترل شما هستند به تعویق افتاده است. هرقدر مشكل هم كه جلوی راهتان باشد شما فقط باید با آنها روبرو شده و یكی یكی به آنها بپردازید تا بهترین كاری را كه می توانید انجام دهید. همه آنها تا آخر هفته سر و سامان پیدا می كنند. 

تیر: از یك طرف ممكن است كه اكنون فردی وارد زندگی شما شود و راه حلی منطقی برای یك مشكل پیچیده به شما پیشنهاد كند. از طرف دیگر شاید برای شما غیر ممكن باشد كه از كسی كمك بگیرید، برای اینكه بخشی از این پیشنهاد را متوجه نشده اید. امروز شما به دنبال یافتن راهی هستید كه بتوانید با وقار یاری دیگران را قبول كنید، حتی اگر یك راه حل ناقص برای خواسته های شما باشد. 

مرداد: با وجود اینكه شما می دانید امروزه پیروی كردن از قوانین اهمیت ویژه ای دارد، اما شما كارهایتان را بر مبنای منطق خودتان انجام می دهید. حتی اگر این رفتار غیر قانونی شما باعث شود كه احساس كامل بودن بكنید، توجیه كردن آن كار سختی است. برخی از قابلیتهای تان را باید به خاطر پذیرفته شدن توسط اجتماع زیر پا بگذارید. شاید امروز به عضویت یك گروه در آمدن مهم تر از پركار بودن باشد. 

شهریور: در مقابل شما راههای متفاوتی دیده می شود كه می توانند شما را به سرنوشت مطلوبتان برسانند. با وجود این اگر همه این راهها به یك مقصد منتهی شوند، آیا برای اینكه یك راه در مقایسه با راه دیگر مورد قبول واقع شود دلیلی وجود دارد؟ اكنون كه شما جایی را كه می خواهید بروید را از نظر دور داشته اید، شاید در جواب دادن به این سؤال سر درگم بشوید. وقتی كه بالاخره شما فهمیدید كه حركت كردن به جلو مهم تر از این است كه به دلیل انتخاب كردن یك راه در مقایسه با راه دیگر فكر كنید، هدفهای شما به واسطه این درك تحقق پیدا خواهند كرد. 

مهر: امروز كه ماه به نشانه شما بازگشته است، ممكن است كه مجبور شوید با حالتهای دوگانه در وجود خودتان مبارزه كنید. اما احساسات شما وارد یك سیستم كامل منطقی می شوند كه شما از این سیستم برای توضیح دادن رفتارهایتان استفاده می كنید. متأسفانه اكنون تجزیه و تحلیل كردن احساسهایتان و اعلام كردن یافته هایتان به دیگران فقط موجب هدر دادن تواناییهای مثبت شما می شود. به جای اینكه به بحثهای طولانی در مورد مسائل قدیمی بپردازید، آرام بنشینید و فكر كنید كه چگونه می توانید كارهای خودتان را توجیه كنید. 

آبان: اگرچه تنبل بودن و یك گوشه نشستن از خصوصیات ذاتی شما نیست، ولی وقتی كه لازم باشد شما خیلی خوب این كار را انجام می دهید. با وجود این اكنون با دقت برنامه ریزی كردن برای امروز می تواند برایتان بسیار سودمندتر باشد. حتی اگر شما ترجیح می دهید كه جزئیات چیزی را شرح دهید، اگر به برنامه های تقویمتان توجه نكنید به زودی فرصتهای زیادی را از دست خواهید داد. 

آذر: امروز مثل قدیمی " پیام آوران را شكار نكنید" شامل حال شما می شود. اگر امروز فردی تعادل شما را به هم زد، تسلیم نشوید. بهتر است كه اصلاً به فرد مذكور توجه نكنید. در عوض بدون فكر كردن به مقصد بی درنگ افكار بهم ریخته خود را تجزیه و تحلیل كنید. شما در درون خودتان به جواب هم می رسید و این موضوع ربطی به افراد دیگر ندارد. 

دی: ژوپیتر در تمام سال در نشانه شما قرار می گیرد و هنگامی كه شما در مقابل فرصتها واكنش نشان می دهید در محدوده رسیدن به رشد تجربی قرار دارید. در حالیكه شما می خواهید فقط به جنبه مثبت هر موضوع ناراحت كننده ای توجه كنید، اما ظاهر خورشید مانند امروز ژوپیتر، نشان دادن واكنش مثبت را مشكل كرده است. زمانی كه بالاخره شما فهمیدید ترسهایتان باعث وجود آمدن ابهام می شوند، در آن صورت شما می توانید به عقب برگشته و به راحتی فكرتان را اصلاح كنید. 

بهمن: شما امروز فردی آرام و خوش قول هستید و قادر هستید دیگران را با هوش و نبوغتان جذب كنید. ذهن شما حتی قبل از اینكه شما بتوانید واكنشان را تغیر بدهید، عكس العمل نشان می دهد و موضوعات جنجالی را افشا می كند. وقتی كه یك نفر با تجاوز كردن به محدوده تان شما را ناراحت می كند، ممكن است خیلی زود فكر انتقام به ذهنتان خطور كند. سعی نكنید كه عملكردهایتان را توجیه كنید. فقط به خاطر خطاهای تان عذرخواهی كرده و به راهتان ادامه بدهید. 

اسفند: صحبت كردن در مورد گذشته شاید ایده خوبی به نظر بیاید، اما احتمالاً نتیجه ای را كه شما انتظار دارید به همراه نخواهد داشت. رك گویی بدون منظور شما ظاهراً می تواند تأثیری در برداشته باشد كه در حقیقت این تأثیر دقیقاً با نیات شما مغایرت پیدا می كند. وقتی كه اتفاقی می افتد شما یكی دو روز تغییر رویه می دهید، بنابراین اگر اتفاق بدی افتاد نگرانی به خودتان راه ندهید. اجازه بدهید كه پیش آمدهای غیر منتظره دوره خود را طی كنند و سپس به این فكر كنید كه در آینده انجام دادن چه كارهایی برایتان سودمند است.

 

 

 







 چقدر بخاطر آنلاین ماندن، اعضای خانواده را نادیده گرفته اید؟ 
ارم نیوز:تست اعتیاد به اینترنت IAT یکی از معتبرترین تست های مربوط به سنجش اعتیاد اینترنتی است که توسط دکتر کیمبرلی یانگ ابداع شده است. در تست IAT هرچه امتیاز شما بیشتر باشد، اعتیاد شما به اینترنت شدیدتر است. امتیازها به ترتیب از یک تا پنج هستند که در جلوی هر پاسخ مشخص شده است. در پایان، باید مجموع امتیازاتی را که به بیست پرسش زیر می دهید، جمع بزنید و میزان اعتیاد به اینترنت خود را مشخص کنید : 

1. چقدر بیشتر از آنچه که قصد دارید، در اینترنت می مانید؟ 
الف. به ندرت (1 امتیاز) 
ب. گاه گاهی (2 امتیاز) 
پ. غالباً (3 امتیاز) 
ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) 
ث. همیشه (5 امتیاز) 

2. چقدر بخاطر آنلاین ماندن، اعضای خانواده را نادیده گرفته اید؟ 
الف. به ندرت (1 امتیاز) 
ب. گاه گاهی (2 امتیاز) 
پ. غالباً (3 امتیاز) 
ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) 
ث. همیشه (5 امتیاز) 

بقیه سوالها + نتیجه تست در ادامه مطلب ...

 

 







 به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ... 

خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده. 
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد. 
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ... 
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند. 
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم. 
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ... 
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم. 
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...! 
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم : 
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم 
قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم . 
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم. 
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم . 
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم. 

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند: 

رنگین کمانی به ازای هر طوفان ، 
لبخندی به ازای هر اشک ، 
دوستی فداکار به ازای هر مشکل ، 
نغمه ای شیرین به ازای هر آه ، 
و اجابتی نزدیک برای هر دعا . 
جمله نهایی : 

عيب کار اينجاست که من '' آنچه هستم '' را با '' آنچه بايد باشم '' اشتباه مي کنم ، 

خيال ميکنم آنچه بايد باشم هستم، 

در حاليکه آنچه هستم نبايد باشم . / 

زنده یاد احمد شاملو

 

 







 مدير به منشي ميگه براي يه هفته بايد بريم مسافرت کارهات رو روبراه کن 

منشي زنگ ميزنه به شوهرش ميگه: من بايد با رئيسم برم سفر کاري, کارهات رو روبراه کن 

شوهره زنگ ميزنه به دوست دخترش, ميگه: زنم يه هفته ميره ماموريت کارهات رو روبراه کن 

معشوقه هم که تدريس خصوصي ميکرده به شاگرد کوچولوش زنگ ميزنه ميگه: من تمام هفته مشغولم نميتونم بيام 

پسره زنگ ميزه به پدر بزرگش ميگه: معلمم يه هفته کامل نمياد, بيا هر روز بزنيم بيرون و هوايي عوض کنيم 

پدر بزرگ که اتفاقا همون مدير شرکت هست به منشي زنگ ميزنه ميگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده 

منشي زنگ ميزنه به شوهرش و ميگه: ماموريت کنسل شد من دارم ميام خونه 

شوهر زنگ ميزنه به معشوقه اش ميگه: زنم مسافرتش لغو شد نيا که متاسفانه نميتونم ببينمت 

معشوقه زنگ ميزنه به شاگردش ميگه: کارم عقب افتاد و اين هفته بيکارم پس دارم ميام که بريم سر درس و مشق 

پسر زنگ ميزنه به پدر بزرگش و ميگه: راحت باش برو مسافرت, معلمم برنامه اش عوض شد و مياد 

مدير هم دوباره گوشي رو ور ميداره و زنگ ميزنه به منشي و ميگه برنامه عوض شد حاضر شو که بريم مسافرت ....

 

 







 برج حمل(فروردین) 

متولدین این ماه دوست دارند زندگی، کار، تفریح و...همه چیز خود را متنوع و مهیج کنند. از آنجا که عاشق تنوع و هیجان هستند، برای کارهایی مثل تبلیغات، رسانه های گروهی، طراحی مُد، و معماری مناسب هستند. متولدین فروردین در کارهایی که نیازمند خلاقیت است بسیار موفق خواهند بود. 

برج ثور (اردیبهشت) 

متولدین این ماه دریای صبر و بردباری هستند. فقط کافی است منابع و فرجه کاری را به آنها بدهید تا سر موقع کار را به خوبی برایتان انجام دهند، و اصلاً هم برایشان مهم نیست که آن کار چقدر خسته کننده ملالت آور بوده. این افراد بانکدارها، دانشمندها، حسابدارها و معلم های خوبی خواهند شد، چون اینکارها نیازمند صبر و استقامت است. 

 

بقیه در ادامه مطلب ....

 

 







 بلوغ : 
زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران ۱۷ ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران ۱۷ ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند. 
قهوه تلخ: 
فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال قهوه تلخ شروع به پخش می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای جهانگیر شاه دو لو را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند. 

دست خط: 
مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش “خرچنگ غورباقه” استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به “ی” ها و “ن” ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد. 

حمام: 
یک مرد حداکثر ۶ قلم جنس در حمام خود دارد – مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط ۴۳۷ قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند. 

بقیه در ادامه مطلب ....

 

 







 يك سوسك حمام مي‌تواند 9 روز بدون سر زندگي كند تا اينكه از گرسنگي بميرد. 

يك كوروكوديل نمي‌تواند زبانش را بيرون در بياورد. 

حلزون مي‌تواند 3 سال بخوابد. 

به طور ميانگين مردم از عنكبوت بيشتر مي‌ترسند تا از مرگ! 

اگر جمعيت چين به شكل يك صف از مقابل شما راه بروند، اين صف به خاطر سرعت توليد مثل هيچ‌وقت تمام نخواهد شد. 

خطوط هوايي آمريكا با كم كردن فقط يك زيتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40000$ صرفه‌جويي كند. 

ملت آمريكا بطور ميانگين روزانه 73000 متر مربع پيتزا مي‌خورند. 

چشم‌هاي شترمرغ از مغزش بزرگتر است. 

بچه‌ها بدون كشكك زانو متولد ميشوند. كشكك‌ها در سن 2 تا 6 سالگي ظاهر مي‌شوند. 

كوبيدن سر به ديوار 150 كالري در ساعت مصرف مي‌كند. 

پروانه‌ها با پاهايشان مي‌چشند. 

گربه‌‌ها مي‌توانند بيش از يكصد صدا با حنجره خود توليد كنند در حاليكه سگ‌ها كمتر از 10 تا! 

ادرار گربه زير نور سياه مي‌درخشد. 

تعداد چيني‌هايي كه انگليسي بلدند، از تعداد آمريكايي‌هايي كه انگليسي بلدند، بيشتر است!! 

دوئل كردن در پاراگوئه آزاد است به شرطي كه طرفين خون خود را بر گردن بگيرند. 

فيل‌ها تنها حيواناتي هستند كه نمي‌توانند بپرند. 

هر بار كه يك تمبر را ميليسيد 10/1 كالري انرژي مصرف مي‌كنيد. 

فورييه 1865 تنها زماني بود كه ماه كامل نشد. 

كوتاهترين جمله كامل در زبان انگليسي I am است. 

اگر عروسك باربي را زنده تصور كنيد سايزش 33-23-39 و قدش 2 متر و 15 سانتي‌متر خواهد بود با گردني 2 برابر بلندتر از يك انسان نرمال. 

تمام خرسهاي قطبي، چپ دست هستند. 

اگر يك ماهي قرمز را در يك اتاق تاريك قرار دهيد، كم كم رنگش سفيد مي‌شود. 

اگر به صورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فرياد بزنيد، انرژي صوتي لازم براي گرم كردن يك فنجان قهوه را توليد كرده‌ايد. 

در مصر باستان افراد روحاني تمام موهاي بدن خود را مي‌كندند حتي ابروها و موژه‌ها. 

كوتاه‌ترين جنگ در تاريخ در سال 1896 بين زانزيبار و انگلستان رخ داد كه 38 دقيقه طول كشيد. 

در 4000 سال گذشته هيچ حيوان جديدي رام نشده است.. 

هيچ‌وقت نميتواني با چشمان باز عطسه كني. 

تعداد انسان‌هايي كه به وسيله خر كشته مي‌شوند، از انسان‌هايي كه در سانحه هوايي مي‌ميرند بيشتر است. 

چشم‌هاي ما از بدو تولد همين اندازه بوده‌اند، اما رشد دماغ و گوش ما هيچ‌وقت متوقف نمي‌شوند. 

هر تكه كاغذ را نمي‌توان بيش از 9 بار تا كرد. 

 

 

 







 هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است 

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. 

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. 

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود. 
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است ! 

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. 

مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! 

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است. 

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.

 

 

 







 なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあ やバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名 はさなたかなあかさやなやまなた あかさ なや帆な肉違耶 . 
なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあ やバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名 はさなたかなあかさやなやまなた あかさ なや帆な肉違耶 . 

خیـلی نـاراحـت کننــده بــود ، خصــوصـــاً ایـن قسـمـتــش !!! ... ... なだや羅やわマ !に 魚玉らはがやわまぁら花や な!

 

 

 







 1_ مو : موهای خود را با صابون نشویید... به موهای خود بیشتر برسید نه تا اون حد که دیگه شروع به ریزش کنه نمیخواد خودکشی کنی ... ژولیده هم باشه قابله قبوله فک کنم 

2_ ابرو : ابرو های خود را بشویید .. اوه چی شرمنده اشتباه شد اون واسه بالا بود .. ابرو های خود را بگیرید ... نه تا اون حد که دیگه دیده نشه .. تا یه حدی که فهمیدی خرابش کردی خوبه پسرا اونطوری بیشتر دوس دارن 

3_ دستان : دستاتونو با صابون گلنار یا اوه بشویید ... اخه تبلیغاتش گفته لطیف میکنه ... اگه خیلی دیگه میخوای لطیف میشه مثه پنبه با لطیفه بشوی 

4_ دندون : دندونتون را با مسواک هر روز 4 بار بشویید .. قبله خواب ... بعد خواب ... تو خواب ... تو رخته خواب ... در حین غذا خوردن مسواک بزنید ... هر وقت احساس کردی دندونت مثه ( ) برق زد دیگه تا 2 ساعت نزن ... بعد دوباره بزن 

5_ لب : از این براق کننده ها و رژ لب هر چی خلاصه دستتون اومد بزنید دیگه ... 

6_ فیلتر ... 

7_ ( شدیدا برخورد میشه ) 

8_ نگم بهتره

 

 







 خدایا ! عقیده ی مرا از دست عقده ام مصون بدار. 


خدایا ! به من قدرت تحمل عقیده ی مخالف ارزانی کن 


خدایا! رشد عقلی و عملی ، مرا از فضیلت ِ تعصب ، احساس و اشراق محروم نسازد 


خدایا ! مرا همواره آگاه و هوشیار دار ، تا پیش از شناخت ِ درست و کامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم. 


خدایا ! جهل آمیخته با خود خواهی و حسد ، مرا رایگان ابزار قتاله ی دشمن ، برای حمله به دوست نسازد.

 

 







 آيا تا به حال به طور دقيق به انگشتان دستان خود نگاه کرده‌ايد؟ تا به حال فکر کرده‌ايد که به کدام يک علاقه بيشتري نسبت به بقيه داريد؟ با دقت نگاه کنيد، سپس توضيح مربوط به آن را بخوانيد. 

البته همان‌طور که مي‌دانيد اين‌گونه تست‌ها جنبه سرگرمي و تفنن آنها بيشتر از جنبه علمي‌شان است. اين، بدان معني نيست که هيچ‌گونه ماهيت علمي ندارند؛ بلکه اگر از نظر علم وراثت و ژنتيک هم چنين چيزي ثابت شده باشد، شمول و فراگيري آن لزوما صد‌در‌صد نيست! 

انگشت شصت، اولين انگشت به حساب مي‌آيد. يعني شماره‌ها از انگشت شصت آغاز و به ترتيب به اشاره،‌ وسط، انگشتري، و کوچک ختم مي‌شوند. 

انگشت شماره 1 (انگشت شصت) 
اين انگشت نماد مسائل مادي و ثروت است و کساني که اين انگشت را انتخاب مي‌کنند، اقتصاد‌دانان خوبي هستند و معمولا از نظر مالي در وضعيت خوبي قرار دارند. 

انگشت شماره 2 (انگشت اشاره) 
اين انگشت نماد کار است و اشخاصي که به اين انگشت اهميت بيشتري مي‌دهند، انسان‌هاي کاري‌اي هستند و به طور کلي وجدان کاري‌ خوب و موفقيت زيادي در کارهايشان دارند. 

انگشت شماره 3 (انگشت وسط) 
اين انگشت ميزان اهميت به خود فرد را نشان مي‌دهد؛ افرادي که اين انگشت را انتخاب مي‌کنند، در مورد همه چيز اول به خود اهميت داده و تا حدودي خود‌پرست و خود‌خواه هستند! 

انگشت شماره 4 (انگشت انگشتري) 
اين انگشت نماد محبت و عشق است و کساني که اين انگشت را انتخاب مي‌کنند، انسان‌هايي احساساتي و عاطفي هستند و همواره به دنبال محبت و خوشحال کردن ديگرانند. 

انگشت شماره 5 (انگشت کوچک) 
اين انگشت نماد خانواده و فرزند است و کساني که به اين انگشت علاقه‌مندند، افرادي هستند که به خانواده پايبند بوده و به زندگي مشترک و به طور کلي روابط بين افراد اهميت مي‌دهند.

 

 







 
English 

In spring last year we were all gone for pilgrimage 
While back, pretty and kind girl who was with us. 
My heart was begging me to: 
"Go, tell her I love her ..... whatever wants to be, be! and what wants to say, say!" 
I told my secret heart, and I heard this in response: 
"Boy! how you're ignorant! you come for pilgrimage or to ogle?" 



Russian 

Весной прошлого года мы все пошли на паломничество 
Некоторое время назад, довольно и вид девушка, которая была с нами. 
Мое сердце было просил меня: 
"Пойди, скажи ей, что я ее люблю ..... все хотят быть, то быть! А что хочет сказать, говорю!" 
Я сказал мою тайну сердца, и я услышал это в ответ: 
"Мальчик! Как вы невежественны! Вы приходите на паломничество или строить глазки?" 



Arabic 

في ربيع العام الماضي كنا قد ذهبوا جميعا للحج 
حين يعود، وفتاة جميلة النوع الذي كان معنا. 
كان قلبي التسول لي : 
"اذهب، وقل لها أحبك..... لها أيا كان يريد أن يكون، يكون! وماذا يريد أن يقول، ويقول"! 
قلت لقلبي سرا، وأنا سمعت هذا في الرد : 
"بوي! كيف أنت جاهل! جئت للحج أو للغمز؟" 



Chinesse 

在去年春天,我们都去朝圣前阵子,漂亮,善良的女孩谁是我们的。 
我的心哀求我: 
“去,告诉她我爱她想要什么.....是,是!想说什么,说!“ 
我告诉我的秘密的心,我听到的反应是: 
“小子!你如何无知!你是来朝圣或抛媚眼?“ 



Korean 

모든 순례에 대한 봄에는 작년에 우리가 있었을 사라 
수개월 전에, 예쁘고 친절한 소녀 누가 우리와 함께했다내 마음이 나를 위해 구걸했다 : 
"말해, 가서 그녀를 난 뭐든간에 있어야 해! 그리고 무슨 말을,하고 싶은 말은 싶은 그녀 ..... 사랑해!" 
내 비밀 마음을 얘기, 그리고 대한 응답으로이 말씀을 듣고 : 
"이봐! 당신은 무식한 방법이야!거나 순례 온 추파를 던지다가?" 



German 

Im Frühjahr letzten Jahres waren wir alle für Wallfahrt gegangen 
Während zurück, hübsch und freundlich Mädchen, das war mit uns. 
Mein Herz war mir zu betteln: 
"Geh, sag ihr, ich liebe sie ..... was auch immer sein werden! Und was sagen will, sagen will!" 
Ich erzählte meine geheime Herz, und ich hörte als Antwort: 
"Junge! Wie Sie unwissend bist Du gekommen, Pilgerfahrt oder liebäugeln?" 



French 

Au printemps l'année dernière nous étions tous partis pour le pèlerinage 
Bien que le dos, jolie et gentille fille qui était avec nous. 
Mon cœur était pour me supplier de: 
«Allez, lui dire que je l'aime ..... tout ce veut être, l'être! Et ce qui veut dire, mot à dire!" 
J'ai dit à mon cœur secret, et j'ai entendu cela à la suite: 
«Boy! Comment vous êtes ignorants! Vous venez de pèlerinage ou à lorgner?" 



Italian 

Nella primavera dello scorso anno eravamo andati tutti al pellegrinaggio 
Tempo fa, bella e gentile ragazza che era con noi. 
Il mio cuore era pregandomi di: 
"Va ', dille che io amo lei ..... qualunque cosa vuole essere, essere! E che cosa vuole dire, dire!" 
Ho detto al mio cuore segreto, e ho sentito questo in risposta: 
"Ragazzo! Come sei ignorante! venite per pellegrinaggi o ad occhieggiare?" 



Spainish 

En la primavera del año pasado estábamos todo se ha ido de peregrinación 
Tiempo atrás, muy amable y una niña que estaba con nosotros. 
Mi corazón me pedía: 
"Ve, dile que la amo ..... lo que quiere ser, ser! ¿Y qué quiere decir, por ejemplo!" 
Le dije a mi corazón secreto, y oí esto en la respuesta: 
"Muchacho! ¿Cómo estás ignorantes! Usted viene de peregrinación o comerse con los ojos de?" 



. . . 



و بالاخره به زبان پـــارســـــی: 

پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت 
برگشتنی یه دختر خوشگل با محبت 
همسفر ما شده بود همراهمون میومد 
به دست و پام افتاده بود این دل بی مروت 
میگفت بروووو بهش بگوووووو 
آخه دوسش دارم 
میگفت بگو 
هرچی میخواد بشه بشه هرچی میخواد بگه،بگه! 
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم: 
تو زواری! پسر! چقدر نادونی! اومدی زیارت یا که چشم چرونی؟ 

 

 

 







 

 

 

 







 التماس برای نمره اشک کوسه 


سوار شدن به اتوبوس : یورش 


ترم آخر : بوی خوش زندگی 


تسویه حساب : خط پایان 


عمر دانشجو : بر باد رفته 


مسئول خوابگاه : کارآگاه گجت 


قانون پایستگی واحد :واحد ها نه از بین میروند و نه پاس میشوند بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال میابند 


تقلب چیست؟یک سری اعمال ننگین در صورت این کاره بودن شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد نوع خاصی از هلو برو تو گلو 


شب امتحان شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند شب رقص و پایکوبی کلمات جزوه و کتاب بر روی سسلسله اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو 


دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان 


دانشجویان پرسر و صدا : گروه لیان شان پو 


خانواده دانشجویان : بینوایان 


انتخاب درس افتاده : زخم کهنه 


اولین امتحان : جدال با سرنوشت 


مراقبین امتحان : سایه عقاب 


تقلب : عملیات سری 


روز دریافت نمره : روز واقعه 


اعتراض دانشجو : بایکوت 


اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم 


دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد 


آینده تحصیل کرده : دست فروش 


رئیس دانشگاه مرد نامرئی 


استاد راهنما : گمشده 


دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده 


سرویس دانشگاه : اتوبوسی به سوی مرگ 


کتابخانه دانشگاه : خانه عنکبوتان(به استثنای دانشگاههای علوم پزشکی) 


اتوماسیون تغذیه : آژانس شیشه ای 

 

 

 







 آیا میدانستید که: در تایوان بشقابهای گندمی درست میشود وافراد بعد از خوردن غذا بشقابهایشان را هم میخورند. 


آیا میدانستید که: گوش و بینی درتمام طول عمر انسان در حال رشد میباشند و بزرگتر میشوند. 


آیا میدانستید که: آب دریا بهترین ماسک زیبایی پوست میباشد. 


آیا میدانستید که: اولین مردمانی که نخ را کشف کردند وموفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند. 


آیا میدانستید که: بزرگترین دریای دنیا دریای مدیترانه است و عمیقترین نقطه آن به ۴۳۳۰متر میرسد. 


آیا میدانستید که: فقط پشه ماده نیش میزند و از پروتین خون مکیده شده جهت تخم گذاری استفاده میکند. 


آیا میدانستید که: هر چشم مگس دارای ۱۰ هزار عدسی است. 


آیا میدانستید که: مقاومت موش صحرایی در برابر بیآبی بیشتر از شتر است. 


آیا میدانستید که: جمعیت میمونهای هند بالغ بر ۵۰ میلیون است. 


آیا میدانستید که: یک نوع وزغ وجود دارد که در بدن خود سم کافی برای کشتن ۲۲۰۰ انسان 

در اختیار دارد. 


آیا میدانستید که: ۳۵۰ هزار نوع کفشدوزک در جهان وجود دارد. 


آیا میدانستید که: نوشابه های زرد رنگ، زیانبارتر از نوشابههای سیاه رنگ هستند. 


آیا میدانستید که: شش چپ، اندکی از شش راست کوچکتر است تا فضای کافی برای قرارگیری قلب فراهم آید. 


آیا میدانستید که: تعداد سلولهای گیرنده بویایی در سگهای معمولی، یک میلیارد و در سگهای شکاری،۴ میلیارد عدد است 


آیا میدانستید که: رشد کودک در بهار بیشتر است.

 

 

 







 توهمات فانتزی  

خانواده مذهبی باشه اسم دخترو بذاره سیندر الله 

تو کتابخونه هر وقت از درس خسته میشدی جیغ میزدی! 

زنگ بزنی آژانس بین المللی انرژی اتمی، بگی یه ماشین می خوام 

آخر شبا رفتگرا سوار جاروهاشون بشن برن خونه 

موهات "فر" باشه , روش پیتزا بپزی ! 

شب خواب ببینی که 1 ماه داری میری سر کار, صبح که بیدار شدی حقوقشو بگیری 

پشه ها به جای اینکه خونمون رو بمکن،میومدن چربی های اضافه بدنمون رو می مکیدن 

رادیو رو روی یه موج سه متری تنظیم میکردی میرفتی موج سواری 

ماهی از آب در بیاد تو ساحل سیگارشو بکشه برگرده تو آب 

تو مطب نفر قبل از تو که مي ره تو اطاق دکتر، بري در بزني بگي زود باش 

شکست عشقی بخوری بعدا بفهمن طرفت دوپینگی بوده برنده اعلام بشی 

همسر دلخواهت رو از بین گزینه های موجود دانلود کنی 

سیاست کثیف رو ببری حموم تمیزشه 

تو باغچه خونه ت درخت پیتزا داشتی ! 

هر پشه ای وارد خونه ت شه در جا تبدیل شه به یه تراول 50 تومنی ! 

رو مانیتورت مگس بشینه، با موس بگیریش، بندازیش تو ریسایکل بین ! 

سايه ات سفيد باشه 

با پرگار مثلث بکشی! 

تو گوگل سرچ میکردی "نیمه گم شده ی من " عکساشو واست میاورد راحت پیداش میکردی!!! 

شامپو ضدِ شوره بخوری ، دلشوره هات تموم بشه... 

ویروس HIV بیاد تو بدنت سل بگیره بره !!! 

آهنربا 4 تا قطب داشت:مثبت ، منفی ، ضرب ، تقسیم 

روی رادیو، تور بکشی بشه رادیاتور 

با تور مسافرتی ماهی گیری کنی 

درخت خرما و گردو رو پیوند بزنی خرما گردوئی بده ! 

رگ قلبت بگیره به جای اینکه بالون بزنن پاراگلایدر بزنن 

واسه کاردستی ِ مدرسه یه ساختمون ِ هشت طبقه ی 32 واحدی ِ اسکلت فلزی ببری 

یه دختر رو برات نشون کنند با سنگ بزنیش 

بوق زدن ممنوع باشه ماشینتو بذاری رو ویبره 

چشم و مغز و قلبمون یه جلسه تشکیل بدن تکلیفشونو با ما روشن کنن  

بهار که شد همه‌ی چراغ راهنماها سبز شن تا آخر بهار! 

برق که میره پشتش یه کاسه آب بریزی به سلامت برگرده ...

 

 

 

 







 هيچ وقت شخصيت خودت رو واسه كسى تشريح نكن! چون كسى كه دوست داره بهش احتياجى نداره و كسى ازت بدش مياد باور ش نمى كنه! 

وقتي دائم ميگى گرفتارم هيچوقت آزاد نميشى! 
وقتى دائم ميگى وقت ندارم هيچوقت زمان پيدا نميكنى! 
وقتي دائم ميگى فردا انجامش ميدم اونوقت فرداى تو هيچوقت نمياد! 

وقتى صبح ها از خواب بيدار ميشيم ما دو راه داريم! 
برگرديم بخوابيم و روياهامون رو ببينيم! 
يا بيدار شيم و روياهامون رو دنبال كنيم! 
انتخاب با شماست... 

ما كسايى رو كه به فكرمون هستن رو به گريه مى اندازيم... 
ما گريه مى كنيم براى كسايى كه به فكرمون نيستن... 
و ما به فكر كسايى هستيم كه هيچوقت برامون گريه نمى كنن... 
اين حقيقت زندگى يه... عجيبه ولى حقيقت داره... 
اگه اين رو بفهمى هيچوقت براى تغيير دير نيست... 

زندگى برگ بودن در مسير باد نيست... 
امتحان ريشه هاست... 
ريشه هم هرگز اسير باد نيست... 
زندگى چون پيچك است... انتهايش مى رسد پيش خدا... 

وقتى تو خوشى و شادى هستى عهد و پيمان نبند... 
وقتى ناراحتى جواب نده... 
وقتى عصبانى هستى تصميم نگير... 
دوباره فكر كن... عاقلانه رفتار كن... 

 

 

 







 پدر گرامی! مباحثات به اصطلاح سیاسی شما با عباس آقا میوه فروش، ممکن بود به قیمت جاگذاشتن اینجانب بر روی یک گونی خیار گندیده تمام شود! به نظر بنده؛ شما به عنوان یک طرفدار دوآتشه برنامه های مبتذلی چون «باغ خاله شادونه» و «اخبار بیست و سی»، اصولا نباید ادعای شعور سیاسی داشته باشید! 
بعد از این حادثه به این نتیجه رسیدم که سیب زمینی بودن مامان گلم در زمینه سیاست، بزرگترین شانس زندگی غیر سیاسی من بوده است! 


خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است !!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود 

پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد !مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت ! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی ! جیش کنی تو شلوارت 

مادر عزیز! سپردن شخص شخیص اینجانب، به دختر همسایه طبقه پایین، نقض آشکار کنوانسیون منع آزار کودکان بوده و قابل پیگیری در مجامع ذی صلاح می باشد! 
نظر به اینکه؛ این وحشی بیابانی در غیاب شما و در اوج غلیان علاقه و محبت، اقدام به امر شنیع گاز گرفتن لپهای بی پناه بنده می نماید! تصور اینکه این لپهای صاب مرده، مثل لپهای سگ نفهم کارتون تام و جری آویزان شود، اصلا جالب نیست! اصلا! 

پدر گرامی! این حجم از زی زی بودن شما لکه ننگی بر بیست هزار سال تاریخ پر افتخار زندگی ذکور است! مقایسه ابهت و جنم پدر بزرگ با زن ذلیلی شما، گاهی این توهم کذا را در ذهن آدم ایجاد می کند که؛ لابد نسل ما باید کهنه بچه هم بشوید! 

مادر عزیز! بنابر اصل پایستگی شصت پا، هیچ انگشت شصت پایی با خورده شدن تمام نمی شود! پس لطفا کاسه داغتر از آش نشوید و اینقدر با جیغ و داد و اخ و تخ، اذهان عمومی و خصوصی را مشوش نکنید! خوردن انگشت پا یک مساله داخلی بوده و لزومی به رسانه ای شدن قضیه نیست! 

پدر گرامی! کله صبح زمان مناسبی برای طرح بهانه «از صبح تا شب به خاطر یک لقمه نون سگ دو زدم!» نیست! بپر از سر کوچه یک قوطی شیر خشک بگیر! شیر خانومتان علیرغم عدم اعمال سهمیه بندی روی شیر، کفاف امورات ما را نمی کند! 

مادر عزیز! هنگامی که فوران آلام و مصائب عمیق فلسفی و غیر فلسفی روح لطیف بنده، در قالب گریه بروز می کند، لفظ «وق نزن بچه!» تعبیر چندان زیبایی برای این دست احساست اهورایی نیست البته! 
لااقل از گریه های شما در هنگام مشاهده فیلمهای بی مزه هندی معقولتر به نظر می رسد! 

پدر گرامی! در تمام مدتی که شما در کمال محبت، بنده را «سرپایی» می گیرید، من شدیدا به این نکته فکر می کنم که ؛ 
«باید شاشید وسط این زندگی که آدم توی توالت هم نمی تونه تنها باشه!» 

 

 

 







 (شش سال اوّل زندگی): 

• گریه نکن 
• شیطونی نکن 
• دست تو دماغت نکن 
• تو شلوارت پی پی نکن 
• مامانت رو اذیّت نکن 
• روی دیوار نقاشی نکن 
• انگشتت رو تو پریز برق نکن 
• دمپایی بابا رو پات نکن 
• به خورشید نگاه نکن 
• شبها تو جات جیش نکن 
• تو کمد مامان فضولی نکن 
• با اون پسر بی تربیته بازی نکن 
• اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن 
• تو خونه شمسی خانوم رو نگاه نکن 
• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن 

بقیه در ادامه مطلب ....

 

 







 1. سیگار کشیدن باعث میشه شما هرچه سریعتر از شر سلامتی و زندگی به امید خدا خلاص بشید و بتونید پا به عرصه های جدیدتری از جمله جهان آخرت بگذارید و تجربه های جدید کسب کنید... 


2. اگه سیگار بکشین یه سرفه هایی می کنین که همچین سر جیگرتون حال میاد که انگار قولنج ریه تون رو گرفته باشن! منظورم اینه ششتون حال میاد... 


3. اگه سیگار بکشین می تونید با کوچه پس کوچه های اطراف خونه، پشت بام، زیر زمین و دیگر جاهایی که تا حالا زیاد بهشون توجه نکردین بیشتر آشنا بشین... 


4. اگه سیگاری بشین توی محیط های سربسته و عمومی از دست سیگاری ها حرص نمی خورین و این خودش باعث میشه آرامش اعصاب داشته باشین... 


5. اگه سیگار بکشین با ادکلن، عطر و دئودورانت های ارزون قیمت و همچنین انواع آدامس های P.K ، Relax ، خروس نشان و غیره، آشناتر میشین و به آدمی خوشبو با دندونای سفید تبدیل میشید... 


6. اگه سیگاری بشین با سوپری سر کوچتون بیشتر رفیق میشین! طوری که اگه یه روز نرین سراغش دلش براتون تنگ میشه... 


7. اگه سیگاری بشین توی شهرای بزرگ که هوای آلوده دارن راحت تر میتونین زندگی کنین... 


8. اگه سیگاری بشین برای مواقع بیکاری، بیعاری، بیخوابی، بیداری، بیزاری، بیذاتی، بیماری، سیرابی، لیوانی، خیشاحی (منظور همون خوشحالیه)، نیراحی (ناراحتی) و سایر مواقع بهترین امکان رو در اختیار دارین... 


9. اگه سیگاری بشین وقتی با اقوام و دوستان به پیک نیک میرین، موقع روشن کردن آتیش می تونین روش روشن کردن فندک یا کبریت در میان باد و بوران رو به اونا نشون بدین و خودتون رو به عنوان یک قهرمان ملی معرفی کنید...

 

 

 







 جواب سلام را با علیک بده ، 

جواب تشکر را با تواضع، 

جواب کینه را با گذشت، 

جواب بی مهری را با محبت، 

جواب ترس را با جرأت، 

جواب دروغ را با راستی، 

جواب دشمنی را با دوستی، 

جواب زشتی را به زیبایی، 

جواب توهم را به روشنی، 

جواب خشم را به صبوری، 

جواب سرد را به گرمی، 

جواب نامردی را با مردانگی، 

جواب همدلی را با رازداری، 

جواب پشتکار را با تشویق، 

جواب اعتماد را بی ریا، 

جواب بی تفاوت را با التفات، 

جواب یکرنگی را با اطمینان، 

جواب مسئولیت را با وجدان، 

جواب حسادت را با اغماض، 

جواب خواهش را بی غرور، 

جواب دورنگی را با خلوص، 

جواب بی ادب را با سکوت، 

جواب نگاه مهربان را با لبخند، 

جواب لبخند را با خنده، 

جواب دلمرده را با امید، 

جواب منتظر را با نوید، 

جواب گناه را با بخشش، 
و 

هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار ... 

مطمئن باش هر جوابی بدهی 

یک روزی 

یک جوری 

یک جایی 

به تو باز می گردد ...

 

 

 

 







 سن 14 سالگي : تازه توي اين سن، هر رو از بر تشخيص ميدن . اول بدبختي 
سن 15 سالگي : ياد مي گيرن که توي خيابون به مردم نگاه کنن ... از قيافه خودشون بدشون مي ياد 
سن 16 سالگي : توي اين سن اصولا راه نميرن، تکنو مي زنن ... حرف هم نمي زنن ، داد مي زنن ... با راکت تنيس هم گيتار مي زنن 
سن 17 سالگي : يه کمي مثلا آدم ميشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند مي خونن ... يادش به خير اون روزها که تکنو نبود راک ن رول مي خوندن 
سن 18 سالگي : هر کي رو مي بينن تا پس فردا عاشقش ميشن ... آخ آخ ...آهنگ هاي داريوش مثل چسب دو قلو بهشون مي چسبه 
سن 19 سالگي : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تيز ميشن ... ابي گوش ميدن 
سن 20 سالگي : از همه شون رو دست مي خورن ...ستار گوش ميدن که نفهمن چي شده 
سن 21 سالگي : زندگي رو چيزي غير از این بچه بازيها مي بينن ... مثلا عاقل مي شن 
سن 22 سالگي : نه مي فهمن که زندگي همش عشقه ... دنبال يه آدم حسابي مي گردن 
سن 23 سالگي : يکي رو پيدا ميکنن اما مرموز ميشن ... ديدشون عوض مي شه 
سن 24 سالگي : نه... اون با يه نفر ديگه هم دوسته ...اصلا لياقت عشق منو نداشت 
سن 25 سالگي : عشق سيخي چند؟ ... طرف بايد باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نيست 
سن 26 سالگي : اين يکي ديگه همونيه که همهء عمر مي خواستم ... افتخار ميدين غلامتون باشم ؟ 
سن 27 سالگي : آخيش 
سن 28 سالگي : کاش قلم پام مي شکست و خواستگاري تو نميومدم 




دخترها و ديدگاهشون از زندگي اجتماعي در سنين مختلف 

سن 14 سالگي : تا پارسال هر کي بهشون مي گفت چطوري؟ ميگفتن ... خوبم مرسي ... حالا ميگن مرسي خوبم 
سن 15 سالگي : هر کي بهشون بگه سلام ... ميگن عليک سلام ... نقاشيشون بهتر ميشه » بتونه کاري و رنگ آميزي 
سن 16 سالگي : يعني يه عاشق واقعيند ... فردا صبح هم ميخوان خودکشي کنن ... شوخي هم ندارن 
سن 17 سالگي : نشستن و اشک مي ريزن ... بهشون بي وفايي شده ... کوران حوادث 
سن 18 سالگي : ديگه اصلا عشق بي عشق ... توي خيابون جلوي پاشون رو هم نگاه نمي کنن 
سن 19 سالگي : از بي توجهي يه نفر رنج مي برن ... فکر مي کنن اون يه آدم به تمام معناست 
سن 20 سالگي : نه , نه ... اون منو نمي خواست آخرش منو يه کور و کچلي مي گيره ... مي دونم 
سن 21 سالگي : فقط سن 27-28 سالگي قصد ازدواج دارن ، فقط 
سن 22 سالگي : خوش تيپ باشه ، پولدار باشه ، تحصيلکرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چي نباشه 
سن 23 سالگي : همهء خواستگارا رو رد مي کنن 
سن 24 سالگي : زياد مهم نيست که چه ريختييه يا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چيزي که نرسيديم برسونه 
سن 25 سالگي : اااااااه ، پس چرا ديگه هيچکي نمي ياد... هر کن ميخواد باشه ، باشه 
سن 26 سالگي : يه نفر مي ياد ، همين خوبه ، بله 
سن 27 سالگي : آخيش 
سن 28 سالگي : کاش قلم پات مي شکست و خواستگاري من نميومدي 

 

 

 







 اگر به لبههای تصویر نگاه کنید یا چشمتان را روی آن بچرخانید، به احتمال زیاد شما هم میتوانید حرکت این ستاره دریایی را ببینید. البته، این تصویر ثابت است و هیچ حرکتی هم در آن اتفاق نمیافتد. مانند همه خطاهای بصری، این که میبینید ستاره دریایی درون این تصویر میچرخد، خطایی است که مغز شما در پردازش اطلاعات بصری مرتکب آن میشود. در واقع مغزتان فریب میخورد و گزارش میکند چیزی را دیده، که اصلا اتفاق نیفتاده است. 


 



این تصویر که یکی از برندگان مسابقه خطاهای بصری سال ۲۰۱۲ است، از پدیده پیرامون شناور استفاده میکند که باعث میشود در جایی که حرکت وجود ندارد، مغز ما حرکت ببیند. کنتراست متفاوت بین رنگها، کلید این پدیده در مورد این تصویر است که باعث میشود خیال کنیم ستاره دریایی و زمینهاش در جهت مخالف هم میچرخند. 

این تصویر توسط کایا نوآ، که در واقع نام مستعار نقاش حیاتوحش، جو هاتمن است، خلق شده است. مسابقه خطاهای بصری هر ساله توسط جامعه همبستگی عصبی و با هدف عمومیسازی تلاشهای محققین در زمینه خطاهای بصری برگزار میشود.

 

 

 







 این نرم افزار به شما این امکان را می دهد که بتوانید به راحتی از طریق بلوتوث تلفن همراهتان؛ 

شماره تلفن همراه دیگران را بدست آورید، بدون اینکه آن ها متوجه شوند. 

نکته: این روش در صورتی که بلوتوث تلفن همراه شخص مورد نظر روشن باشد امکان پذیر است! 

این نرم افزار در تمامی گوشی ها قابل اجرا می باشد... 

حجم: ۱۷۲.۹۸کیلوبایت 

دانلود نرم افزار 


 

 

 

 






صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد

CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.