♣ شعری طنز برای تسکین درد کنکوری ها ♣
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

[تصویر:  bbb.GIF]


تعداد زیادی از جوانان هموطن با استرس کنکور هر شب خود را سر میکنند. در این رابطه شعری طنز در گل 
آقا منتشر شده که خوندنش برای شما دوستان خالی از لطف نیست :


 

ای عزیزان پشت کنکوری

تا به کی داغ و درد و رنجوری ؟


تا به کی تست چند منظوره ؟

تا به کی التهاب و دلشوره ؟


شوخی و طعن این و آن تا چند ؟

ترس و کابوس امتحان تا چند ؟


غرق بحر تفکرید که چی ؟

بی خودی غصه میخورید که چی ؟


گیرم اصلاً شما به طور مثال

کشکی، از بخت خوش، به فرض محال


زد و شایسته دخول شدید

توی کنکور هم قبول شدید


یا گرفتید با درایت و شانس

مدرک فوق دیپلم، لیسانس


گیرم این نحسی است، سعدش چی ؟

اصلاً این هم گذشت، بعدش چی ؟


تازه از بعد آن گرفتاری

نوبت رخوت است و بیکاری


بعد مستی، خمار باید بود

هی به دنبال کار باید بود


آنچه داروی دردمندی هاست

صفحات نیازمندی هاست


گر رضایت دهی تو آخر سر

گه شوی منشی فلان دفتر


به تو گویند : بعله، دفتر ما

هست محتاج آدمی دانا


آشنا با اتوکد و اکسل

و فری هند و آوت لوک و کورل


باید البته لطف هم بکند

چای هم، بین تایپ، دم بکند


بکشد وانگهی به خوش رویی

هفته ایی یک دوبار جارویی


این که از این، حقوق هم فعلاً

ماهیانه چهل هزار تومن!


پس بیایید و عز و جز نکنید

بی خودی هی جلز ولز نکنید



[تصویر:  ic02.png]

 





شاعر، خواسته از ابتدای کار بگه کنکور 
بدردتون نمیخوره بابا ! اما انتهای کار به این نتیجه میرسه که چاره 
ای بجز درس خوندن ندارید! پس درساتونو بخونید تا یه رشته خوب
تو یه دانشگاه عالی قبول بشید و ارباب 
خودتون، خودتون باشید ...

 

 







زانوهامو بغل كرده بودمو نشته بودم كنار ديوار

ديدم يه سايه افتاد روم

سرم رو آوردم بالا

نگاه كرد تو چشمام، از خجالت آب شدم

تمام صورتم عرق شرمندگي پر كرد

گفت:تنهايي

گفتم:آره

گفت:دوستات كوشن؟

گفتم: همشون گذاشتن رفتن

گفتي: تو كه مي گفتي بهترين هستن!

گفتم:اشتباه كردم

گفتي: منو واسه اونا تنها گذاشتي

گفتم:نه

گفتي:اگه نه،پس چرا ياد من نبودي؟

گفتم:بودم

گفتي:اگه بودي،پس چرا اسمم رو نبردي ؟

گفتم:بردم، همين الان بردم

گفتي:آره،الان كه تنهايي،وقت سختي

گفتم:.....(گر گرفتم از شرم-حرفي واسه جواب نداشتم)

-سرمو اينداختم پايين-گفتم:آره

گفتم:تو رفاقتت كم آوردم،منو بخش

گفتي:ببخشم؟

گفتم:اينقدر ناراحتي كه نمي بخشي منو؟ حق داري

گفتي:نه! ازت ناراحت نبودم! چيو بايد مي بخشيدم؟

تو عزيز تريني واسم،تو تنهام گذاشتي اما تنهات نذاشته بودمو نمي ذارم

گفتم:فقط شرمندتم

گفتي:حالا چرا تنها نشستي؟

گفتم:آخه تنهام

گفتي:پس من چي رفيق؟

من كه گفتم فقط كافيه صدا بزني منو تا بيام پيشت

من كه گفتم داري منو به خاطر كسايي تنها مي ذاري كه تنهات مي ذارن

اما هر موقع تنها شدي غصه نخور،فقط كافيه صدا بزني منو

من هميشه دوست دارم،حتي اگه منو تنها بزاري،

هميشه مواظبت بودم،تو با اونا خوش بودي،منو فراموش كردي تو اين خوشي

اما من مواظبت بودم،آخه رفيقتم،دوست دارم

ديگه طاقت نياوردم،بغض كردمو خودمو اينداختم بغلت،زار زدم،گفتم غلط كردم

گفتم شرمنده ام،گفتم دوست دارم،گفتم دستمو رها نكن كه تو خودم گم بشم

گفتم دوست دارم...

گفتم: داد مي زنم تو بهترين رفيقيييييييييييييييي

بغلت كردم گفتم:تو بن بست رفيقي

يك كلام،خدا تو بهتريني
..

 

 







 

*یک هفته پس از خلقت آدم: چون حوا بدون پدر و مادر بود، آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت.

*پانصدسال پس از خلقت آدم: با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی غار طرف. بلند داد می زنی: هاکومبازانومبا (یعنی من موقع زنمه) بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می گن: از خودت غار داری؟ دایناسور آخرین مدل داری؟ بلدی کروکدیل شکار کنی؟ دوران خدمت جنگ علیه قبیله آدم خوارها رو انجام دادی؟ بعد عروس خانم که اون هم ازاین دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.

[تصویر:  82458_323.jpg]


*دو هزار و پانصد سال بعد از خلقت آدم: انسان تازه کشاورزی را آموخته. وقتی داری توی مزرعه به عنوان شخم زدن زمین عمل می کنی با دیدن یه دختر متوجه میشی که باید ازدواج کنی. برای همین با مقدار زیاد گندم به مزرعه پدر دختره میری. اونجا از تو می پرسند: جز خودت که اومدی خواستگاری چندتا خر دیگه داری؟ چند متر زمین داری؟ چندتا خوشه گندم برداشت
می کنی؟ آیا خدمت در لشگرپادشاه رو به انجام رسانده ای؟بعد عروس خانم با کوزه چای وارد میشه و شما هم واسطه اینکه نشون بدی خیلی هول شدید تمام کوزه رو روی سرتون خالی می کنید.

*40سال قبل: شما پس از اتمام خدمت سربازی به این نتیجه می رسید که باید ازدواج کنید و از مادرتان می خواهید که دختری را برایتان انتخاب کند. در اینجا اصلا نیازی نیست که شما دختر را بشناسید چون پس از ازدواج به اندازه کافی فرصت برای شناخت وجود دارد. در ضمن سنت چای ریزون کماکان پا برجاست.

*هم اکنون: به دلیل پیشرفت تکنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهومسنجر احتیاج دارید. البته «ام اس ان» هم می توانید استفاده کنید ولی آنها آیکن های لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند. پس از نصب یاهومسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست «اد» می کنید و با استفاده از آیکنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید. البته یاهو قول داده که نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد.

 

 

 

 







 یاس - من می افتم 

من می افتم
بیفت،مشروط شو و برو جلو 
اين سیستم آموزشی بهت ميگه بدو بدو 
تا پاهات از خستگي ذوق ذوق کنند و به ديوار نظام وظیفه سک سک کنن و 
يکي نيست بگه چته 
يکي نيست يه تقلبی به دست تو بده 
ميموني تکه و تنها با يه برگه که وله! 
تو دله امتحانایی که بهش داري ميگي بي رحم 
از اول داري ميگي بد میدم! 
من هر مدل رسوندن که ديدي ديدم! 
با اين تقلبها به سمت جامدادی امميرم! 
مرد و زن در امتحان و مراقب در گذر از بحث مرگ و خسته از تقلب تق تق کمک کمک!! 
دختر پسر سرمست فیسبوکن تا درد و هر لحظه حل کنند! 
اين حرفا قابله درکن ولي من تقلبه زیر برگهام! 
چشمامو يه استاد بی عمه تر کرد ولي باز بنویس تو این رو ،روی برگت! 
ميدونم تو هم هستي پر از درس ولي بگو مرتب بلند تر با صداي برندت مرتب 
بگو من می افتم
بگو مجدد مرتب بگو مرتب بلندتر با صداي برندت مرتب 
بگو من می افتم!!! 

 

 







 اگر شما از جلمه افراد باهوش هسیتد بگویید اشبتاه کجاست؟؟؟ 
123456789 
123456789 
123456789 
............... .... 
... یعنی شما الان به این موضوع تمرکز کردید؟؟؟ 
 
اشتباه این هست که! 
کلمه هسیتد-هستید 
اشبتاه-اشتباه 
من نگفتم اشتباه در اعداد هست!!!! 
بهتر نیست برگردیم اول اتبدایی بخونیم ؟؟ 



حتی کلمه اول ابتدایی هم اشتباهه!! 
............... ....... 
پس بریم اول مهد کودک بخونیم 



حتی کلمه مهد کودک هم اشتباهه!!! 
چرا رفتید دوباره مهد کودک رو ببینید؟؟؟؟ 
 
ههههههههههههههه هه 
الوووووووو یبمارستان دیوونه ها؟؟؟؟؟ 
بیایید این دیوونه ها رو از اینجا ببرید!!! 




خخخخخخخ =))))) 
حتی کلمه بیمارستان هم اشتباهه!! 

 

 







 فروردین: شما چگونه می توانید هم به وظایفتان در محل كار عمل كرده و هم از پیش آمدهای متنوعی كه اكنون وارد زندگی شما شده لذت ببرید؟ در حالی كه شما سعی می كنید هر دو جنبه ذاتی خود را نشان دهید، جواب دادن به این سؤال مستلزم داشتن هنر مهارتی سازگاری داشتن است. پذیرفتن تفاوت بین تلاشهایی كه وجودشان لازم است و سرگرمی های مورد علاقه، یك نقطه شروع است، اما شما مجبور خواهید بود كه در طول روز متعادل تر شوید تا شانسی برای راضی بودن داشته باشید. 

اردیبهشت: شما امروز نمی توانید هركاری كه دلتان می خواهد انجام دهید، برای اینكه امكان دارد امكانات مالی تان نتوانند خیلی شما را به جلو ببرند. به جای اینكه به هر پیشنهادی جواب مثبت داده و بعد فكر كنید كه چگونه می توانید از پس این مسئولیتهای بزرگ برآیید، قبل از اینكه دست به اقدامی بزنید از حجم برنامه هایتان كم كنید. اهل عمل بودن بهتر از این است كه در طول مسیر تغییر جهت بدهید. 

خرداد: شما امروز در محیط طبیعی خود قرار دارید، اما تقاضاهایی كه از شما می شود زمان شما را محدود كرده و بهتان اجازه نمی دهند آنگونه كه دوست دارید زندگی كنید. شاید شما مسئولیت مالی را قبول كرده اید و این موضوع اكنون زندگیتان را آشفته كرده است. یا شاید موفقیت شما به واسطه رویدادهایی كه خارج از حیطه كنترل شما هستند به تعویق افتاده است. هرقدر مشكل هم كه جلوی راهتان باشد شما فقط باید با آنها روبرو شده و یكی یكی به آنها بپردازید تا بهترین كاری را كه می توانید انجام دهید. همه آنها تا آخر هفته سر و سامان پیدا می كنند. 

تیر: از یك طرف ممكن است كه اكنون فردی وارد زندگی شما شود و راه حلی منطقی برای یك مشكل پیچیده به شما پیشنهاد كند. از طرف دیگر شاید برای شما غیر ممكن باشد كه از كسی كمك بگیرید، برای اینكه بخشی از این پیشنهاد را متوجه نشده اید. امروز شما به دنبال یافتن راهی هستید كه بتوانید با وقار یاری دیگران را قبول كنید، حتی اگر یك راه حل ناقص برای خواسته های شما باشد. 

مرداد: با وجود اینكه شما می دانید امروزه پیروی كردن از قوانین اهمیت ویژه ای دارد، اما شما كارهایتان را بر مبنای منطق خودتان انجام می دهید. حتی اگر این رفتار غیر قانونی شما باعث شود كه احساس كامل بودن بكنید، توجیه كردن آن كار سختی است. برخی از قابلیتهای تان را باید به خاطر پذیرفته شدن توسط اجتماع زیر پا بگذارید. شاید امروز به عضویت یك گروه در آمدن مهم تر از پركار بودن باشد. 

شهریور: در مقابل شما راههای متفاوتی دیده می شود كه می توانند شما را به سرنوشت مطلوبتان برسانند. با وجود این اگر همه این راهها به یك مقصد منتهی شوند، آیا برای اینكه یك راه در مقایسه با راه دیگر مورد قبول واقع شود دلیلی وجود دارد؟ اكنون كه شما جایی را كه می خواهید بروید را از نظر دور داشته اید، شاید در جواب دادن به این سؤال سر درگم بشوید. وقتی كه بالاخره شما فهمیدید كه حركت كردن به جلو مهم تر از این است كه به دلیل انتخاب كردن یك راه در مقایسه با راه دیگر فكر كنید، هدفهای شما به واسطه این درك تحقق پیدا خواهند كرد. 

مهر: امروز كه ماه به نشانه شما بازگشته است، ممكن است كه مجبور شوید با حالتهای دوگانه در وجود خودتان مبارزه كنید. اما احساسات شما وارد یك سیستم كامل منطقی می شوند كه شما از این سیستم برای توضیح دادن رفتارهایتان استفاده می كنید. متأسفانه اكنون تجزیه و تحلیل كردن احساسهایتان و اعلام كردن یافته هایتان به دیگران فقط موجب هدر دادن تواناییهای مثبت شما می شود. به جای اینكه به بحثهای طولانی در مورد مسائل قدیمی بپردازید، آرام بنشینید و فكر كنید كه چگونه می توانید كارهای خودتان را توجیه كنید. 

آبان: اگرچه تنبل بودن و یك گوشه نشستن از خصوصیات ذاتی شما نیست، ولی وقتی كه لازم باشد شما خیلی خوب این كار را انجام می دهید. با وجود این اكنون با دقت برنامه ریزی كردن برای امروز می تواند برایتان بسیار سودمندتر باشد. حتی اگر شما ترجیح می دهید كه جزئیات چیزی را شرح دهید، اگر به برنامه های تقویمتان توجه نكنید به زودی فرصتهای زیادی را از دست خواهید داد. 

آذر: امروز مثل قدیمی " پیام آوران را شكار نكنید" شامل حال شما می شود. اگر امروز فردی تعادل شما را به هم زد، تسلیم نشوید. بهتر است كه اصلاً به فرد مذكور توجه نكنید. در عوض بدون فكر كردن به مقصد بی درنگ افكار بهم ریخته خود را تجزیه و تحلیل كنید. شما در درون خودتان به جواب هم می رسید و این موضوع ربطی به افراد دیگر ندارد. 

دی: ژوپیتر در تمام سال در نشانه شما قرار می گیرد و هنگامی كه شما در مقابل فرصتها واكنش نشان می دهید در محدوده رسیدن به رشد تجربی قرار دارید. در حالیكه شما می خواهید فقط به جنبه مثبت هر موضوع ناراحت كننده ای توجه كنید، اما ظاهر خورشید مانند امروز ژوپیتر، نشان دادن واكنش مثبت را مشكل كرده است. زمانی كه بالاخره شما فهمیدید ترسهایتان باعث وجود آمدن ابهام می شوند، در آن صورت شما می توانید به عقب برگشته و به راحتی فكرتان را اصلاح كنید. 

بهمن: شما امروز فردی آرام و خوش قول هستید و قادر هستید دیگران را با هوش و نبوغتان جذب كنید. ذهن شما حتی قبل از اینكه شما بتوانید واكنشان را تغیر بدهید، عكس العمل نشان می دهد و موضوعات جنجالی را افشا می كند. وقتی كه یك نفر با تجاوز كردن به محدوده تان شما را ناراحت می كند، ممكن است خیلی زود فكر انتقام به ذهنتان خطور كند. سعی نكنید كه عملكردهایتان را توجیه كنید. فقط به خاطر خطاهای تان عذرخواهی كرده و به راهتان ادامه بدهید. 

اسفند: صحبت كردن در مورد گذشته شاید ایده خوبی به نظر بیاید، اما احتمالاً نتیجه ای را كه شما انتظار دارید به همراه نخواهد داشت. رك گویی بدون منظور شما ظاهراً می تواند تأثیری در برداشته باشد كه در حقیقت این تأثیر دقیقاً با نیات شما مغایرت پیدا می كند. وقتی كه اتفاقی می افتد شما یكی دو روز تغییر رویه می دهید، بنابراین اگر اتفاق بدی افتاد نگرانی به خودتان راه ندهید. اجازه بدهید كه پیش آمدهای غیر منتظره دوره خود را طی كنند و سپس به این فكر كنید كه در آینده انجام دادن چه كارهایی برایتان سودمند است.

 

 

 







 چقدر بخاطر آنلاین ماندن، اعضای خانواده را نادیده گرفته اید؟ 
ارم نیوز:تست اعتیاد به اینترنت IAT یکی از معتبرترین تست های مربوط به سنجش اعتیاد اینترنتی است که توسط دکتر کیمبرلی یانگ ابداع شده است. در تست IAT هرچه امتیاز شما بیشتر باشد، اعتیاد شما به اینترنت شدیدتر است. امتیازها به ترتیب از یک تا پنج هستند که در جلوی هر پاسخ مشخص شده است. در پایان، باید مجموع امتیازاتی را که به بیست پرسش زیر می دهید، جمع بزنید و میزان اعتیاد به اینترنت خود را مشخص کنید : 

1. چقدر بیشتر از آنچه که قصد دارید، در اینترنت می مانید؟ 
الف. به ندرت (1 امتیاز) 
ب. گاه گاهی (2 امتیاز) 
پ. غالباً (3 امتیاز) 
ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) 
ث. همیشه (5 امتیاز) 

2. چقدر بخاطر آنلاین ماندن، اعضای خانواده را نادیده گرفته اید؟ 
الف. به ندرت (1 امتیاز) 
ب. گاه گاهی (2 امتیاز) 
پ. غالباً (3 امتیاز) 
ت. خیلی زیاد (4 امتیاز) 
ث. همیشه (5 امتیاز) 

بقیه سوالها + نتیجه تست در ادامه مطلب ...

 

 







 به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ... 

خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده. 
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد. 
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ... 
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند. 
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم. 
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ... 
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم. 
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...! 
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم : 
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم 
قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم . 
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم. 
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم . 
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم. 

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند: 

رنگین کمانی به ازای هر طوفان ، 
لبخندی به ازای هر اشک ، 
دوستی فداکار به ازای هر مشکل ، 
نغمه ای شیرین به ازای هر آه ، 
و اجابتی نزدیک برای هر دعا . 
جمله نهایی : 

عيب کار اينجاست که من '' آنچه هستم '' را با '' آنچه بايد باشم '' اشتباه مي کنم ، 

خيال ميکنم آنچه بايد باشم هستم، 

در حاليکه آنچه هستم نبايد باشم . / 

زنده یاد احمد شاملو

 

 







 مدير به منشي ميگه براي يه هفته بايد بريم مسافرت کارهات رو روبراه کن 

منشي زنگ ميزنه به شوهرش ميگه: من بايد با رئيسم برم سفر کاري, کارهات رو روبراه کن 

شوهره زنگ ميزنه به دوست دخترش, ميگه: زنم يه هفته ميره ماموريت کارهات رو روبراه کن 

معشوقه هم که تدريس خصوصي ميکرده به شاگرد کوچولوش زنگ ميزنه ميگه: من تمام هفته مشغولم نميتونم بيام 

پسره زنگ ميزه به پدر بزرگش ميگه: معلمم يه هفته کامل نمياد, بيا هر روز بزنيم بيرون و هوايي عوض کنيم 

پدر بزرگ که اتفاقا همون مدير شرکت هست به منشي زنگ ميزنه ميگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده 

منشي زنگ ميزنه به شوهرش و ميگه: ماموريت کنسل شد من دارم ميام خونه 

شوهر زنگ ميزنه به معشوقه اش ميگه: زنم مسافرتش لغو شد نيا که متاسفانه نميتونم ببينمت 

معشوقه زنگ ميزنه به شاگردش ميگه: کارم عقب افتاد و اين هفته بيکارم پس دارم ميام که بريم سر درس و مشق 

پسر زنگ ميزنه به پدر بزرگش و ميگه: راحت باش برو مسافرت, معلمم برنامه اش عوض شد و مياد 

مدير هم دوباره گوشي رو ور ميداره و زنگ ميزنه به منشي و ميگه برنامه عوض شد حاضر شو که بريم مسافرت ....

 

 







 برج حمل(فروردین) 

متولدین این ماه دوست دارند زندگی، کار، تفریح و...همه چیز خود را متنوع و مهیج کنند. از آنجا که عاشق تنوع و هیجان هستند، برای کارهایی مثل تبلیغات، رسانه های گروهی، طراحی مُد، و معماری مناسب هستند. متولدین فروردین در کارهایی که نیازمند خلاقیت است بسیار موفق خواهند بود. 

برج ثور (اردیبهشت) 

متولدین این ماه دریای صبر و بردباری هستند. فقط کافی است منابع و فرجه کاری را به آنها بدهید تا سر موقع کار را به خوبی برایتان انجام دهند، و اصلاً هم برایشان مهم نیست که آن کار چقدر خسته کننده ملالت آور بوده. این افراد بانکدارها، دانشمندها، حسابدارها و معلم های خوبی خواهند شد، چون اینکارها نیازمند صبر و استقامت است. 

 

بقیه در ادامه مطلب ....

 

 







 بلوغ : 
زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران ۱۷ ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران ۱۷ ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند. 
قهوه تلخ: 
فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال قهوه تلخ شروع به پخش می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای جهانگیر شاه دو لو را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند. 

دست خط: 
مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش “خرچنگ غورباقه” استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به “ی” ها و “ن” ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد. 

حمام: 
یک مرد حداکثر ۶ قلم جنس در حمام خود دارد – مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط ۴۳۷ قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند. 

بقیه در ادامه مطلب ....

 

 







 يك سوسك حمام مي‌تواند 9 روز بدون سر زندگي كند تا اينكه از گرسنگي بميرد. 

يك كوروكوديل نمي‌تواند زبانش را بيرون در بياورد. 

حلزون مي‌تواند 3 سال بخوابد. 

به طور ميانگين مردم از عنكبوت بيشتر مي‌ترسند تا از مرگ! 

اگر جمعيت چين به شكل يك صف از مقابل شما راه بروند، اين صف به خاطر سرعت توليد مثل هيچ‌وقت تمام نخواهد شد. 

خطوط هوايي آمريكا با كم كردن فقط يك زيتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40000$ صرفه‌جويي كند. 

ملت آمريكا بطور ميانگين روزانه 73000 متر مربع پيتزا مي‌خورند. 

چشم‌هاي شترمرغ از مغزش بزرگتر است. 

بچه‌ها بدون كشكك زانو متولد ميشوند. كشكك‌ها در سن 2 تا 6 سالگي ظاهر مي‌شوند. 

كوبيدن سر به ديوار 150 كالري در ساعت مصرف مي‌كند. 

پروانه‌ها با پاهايشان مي‌چشند. 

گربه‌‌ها مي‌توانند بيش از يكصد صدا با حنجره خود توليد كنند در حاليكه سگ‌ها كمتر از 10 تا! 

ادرار گربه زير نور سياه مي‌درخشد. 

تعداد چيني‌هايي كه انگليسي بلدند، از تعداد آمريكايي‌هايي كه انگليسي بلدند، بيشتر است!! 

دوئل كردن در پاراگوئه آزاد است به شرطي كه طرفين خون خود را بر گردن بگيرند. 

فيل‌ها تنها حيواناتي هستند كه نمي‌توانند بپرند. 

هر بار كه يك تمبر را ميليسيد 10/1 كالري انرژي مصرف مي‌كنيد. 

فورييه 1865 تنها زماني بود كه ماه كامل نشد. 

كوتاهترين جمله كامل در زبان انگليسي I am است. 

اگر عروسك باربي را زنده تصور كنيد سايزش 33-23-39 و قدش 2 متر و 15 سانتي‌متر خواهد بود با گردني 2 برابر بلندتر از يك انسان نرمال. 

تمام خرسهاي قطبي، چپ دست هستند. 

اگر يك ماهي قرمز را در يك اتاق تاريك قرار دهيد، كم كم رنگش سفيد مي‌شود. 

اگر به صورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فرياد بزنيد، انرژي صوتي لازم براي گرم كردن يك فنجان قهوه را توليد كرده‌ايد. 

در مصر باستان افراد روحاني تمام موهاي بدن خود را مي‌كندند حتي ابروها و موژه‌ها. 

كوتاه‌ترين جنگ در تاريخ در سال 1896 بين زانزيبار و انگلستان رخ داد كه 38 دقيقه طول كشيد. 

در 4000 سال گذشته هيچ حيوان جديدي رام نشده است.. 

هيچ‌وقت نميتواني با چشمان باز عطسه كني. 

تعداد انسان‌هايي كه به وسيله خر كشته مي‌شوند، از انسان‌هايي كه در سانحه هوايي مي‌ميرند بيشتر است. 

چشم‌هاي ما از بدو تولد همين اندازه بوده‌اند، اما رشد دماغ و گوش ما هيچ‌وقت متوقف نمي‌شوند. 

هر تكه كاغذ را نمي‌توان بيش از 9 بار تا كرد. 

 

 

 







 هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است 

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. 

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. 

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود. 
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است ! 

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. 

مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! 

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است. 

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.

 

 

 







 なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあ やバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名 はさなたかなあかさやなやまなた あかさ なや帆な肉違耶 . 
なだや羅やわマヤなた 名棚や探したい以下対する 目指し回友人目指し差が愛する なたさるかなだ羅山な滝さやかあ なやマヌらは坂花やまあ傘話間に 魚玉らはがやわまぁら花や なたまやかあさらやわはさたなは やなたきたなよいさは早見たかあ やバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名 はさなたかなあかさやなやまなた あかさ なや帆な肉違耶 . 

خیـلی نـاراحـت کننــده بــود ، خصــوصـــاً ایـن قسـمـتــش !!! ... ... なだや羅やわマ !に 魚玉らはがやわまぁら花や な!

 

 

 







 1_ مو : موهای خود را با صابون نشویید... به موهای خود بیشتر برسید نه تا اون حد که دیگه شروع به ریزش کنه نمیخواد خودکشی کنی ... ژولیده هم باشه قابله قبوله فک کنم 

2_ ابرو : ابرو های خود را بشویید .. اوه چی شرمنده اشتباه شد اون واسه بالا بود .. ابرو های خود را بگیرید ... نه تا اون حد که دیگه دیده نشه .. تا یه حدی که فهمیدی خرابش کردی خوبه پسرا اونطوری بیشتر دوس دارن 

3_ دستان : دستاتونو با صابون گلنار یا اوه بشویید ... اخه تبلیغاتش گفته لطیف میکنه ... اگه خیلی دیگه میخوای لطیف میشه مثه پنبه با لطیفه بشوی 

4_ دندون : دندونتون را با مسواک هر روز 4 بار بشویید .. قبله خواب ... بعد خواب ... تو خواب ... تو رخته خواب ... در حین غذا خوردن مسواک بزنید ... هر وقت احساس کردی دندونت مثه ( ) برق زد دیگه تا 2 ساعت نزن ... بعد دوباره بزن 

5_ لب : از این براق کننده ها و رژ لب هر چی خلاصه دستتون اومد بزنید دیگه ... 

6_ فیلتر ... 

7_ ( شدیدا برخورد میشه ) 

8_ نگم بهتره

 

 







 خدایا ! عقیده ی مرا از دست عقده ام مصون بدار. 


خدایا ! به من قدرت تحمل عقیده ی مخالف ارزانی کن 


خدایا! رشد عقلی و عملی ، مرا از فضیلت ِ تعصب ، احساس و اشراق محروم نسازد 


خدایا ! مرا همواره آگاه و هوشیار دار ، تا پیش از شناخت ِ درست و کامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم. 


خدایا ! جهل آمیخته با خود خواهی و حسد ، مرا رایگان ابزار قتاله ی دشمن ، برای حمله به دوست نسازد.

 

 







 آيا تا به حال به طور دقيق به انگشتان دستان خود نگاه کرده‌ايد؟ تا به حال فکر کرده‌ايد که به کدام يک علاقه بيشتري نسبت به بقيه داريد؟ با دقت نگاه کنيد، سپس توضيح مربوط به آن را بخوانيد. 

البته همان‌طور که مي‌دانيد اين‌گونه تست‌ها جنبه سرگرمي و تفنن آنها بيشتر از جنبه علمي‌شان است. اين، بدان معني نيست که هيچ‌گونه ماهيت علمي ندارند؛ بلکه اگر از نظر علم وراثت و ژنتيک هم چنين چيزي ثابت شده باشد، شمول و فراگيري آن لزوما صد‌در‌صد نيست! 

انگشت شصت، اولين انگشت به حساب مي‌آيد. يعني شماره‌ها از انگشت شصت آغاز و به ترتيب به اشاره،‌ وسط، انگشتري، و کوچک ختم مي‌شوند. 

انگشت شماره 1 (انگشت شصت) 
اين انگشت نماد مسائل مادي و ثروت است و کساني که اين انگشت را انتخاب مي‌کنند، اقتصاد‌دانان خوبي هستند و معمولا از نظر مالي در وضعيت خوبي قرار دارند. 

انگشت شماره 2 (انگشت اشاره) 
اين انگشت نماد کار است و اشخاصي که به اين انگشت اهميت بيشتري مي‌دهند، انسان‌هاي کاري‌اي هستند و به طور کلي وجدان کاري‌ خوب و موفقيت زيادي در کارهايشان دارند. 

انگشت شماره 3 (انگشت وسط) 
اين انگشت ميزان اهميت به خود فرد را نشان مي‌دهد؛ افرادي که اين انگشت را انتخاب مي‌کنند، در مورد همه چيز اول به خود اهميت داده و تا حدودي خود‌پرست و خود‌خواه هستند! 

انگشت شماره 4 (انگشت انگشتري) 
اين انگشت نماد محبت و عشق است و کساني که اين انگشت را انتخاب مي‌کنند، انسان‌هايي احساساتي و عاطفي هستند و همواره به دنبال محبت و خوشحال کردن ديگرانند. 

انگشت شماره 5 (انگشت کوچک) 
اين انگشت نماد خانواده و فرزند است و کساني که به اين انگشت علاقه‌مندند، افرادي هستند که به خانواده پايبند بوده و به زندگي مشترک و به طور کلي روابط بين افراد اهميت مي‌دهند.

 

 







 
English 

In spring last year we were all gone for pilgrimage 
While back, pretty and kind girl who was with us. 
My heart was begging me to: 
"Go, tell her I love her ..... whatever wants to be, be! and what wants to say, say!" 
I told my secret heart, and I heard this in response: 
"Boy! how you're ignorant! you come for pilgrimage or to ogle?" 



Russian 

Весной прошлого года мы все пошли на паломничество 
Некоторое время назад, довольно и вид девушка, которая была с нами. 
Мое сердце было просил меня: 
"Пойди, скажи ей, что я ее люблю ..... все хотят быть, то быть! А что хочет сказать, говорю!" 
Я сказал мою тайну сердца, и я услышал это в ответ: 
"Мальчик! Как вы невежественны! Вы приходите на паломничество или строить глазки?" 



Arabic 

في ربيع العام الماضي كنا قد ذهبوا جميعا للحج 
حين يعود، وفتاة جميلة النوع الذي كان معنا. 
كان قلبي التسول لي : 
"اذهب، وقل لها أحبك..... لها أيا كان يريد أن يكون، يكون! وماذا يريد أن يقول، ويقول"! 
قلت لقلبي سرا، وأنا سمعت هذا في الرد : 
"بوي! كيف أنت جاهل! جئت للحج أو للغمز؟" 



Chinesse 

在去年春天,我们都去朝圣前阵子,漂亮,善良的女孩谁是我们的。 
我的心哀求我: 
“去,告诉她我爱她想要什么.....是,是!想说什么,说!“ 
我告诉我的秘密的心,我听到的反应是: 
“小子!你如何无知!你是来朝圣或抛媚眼?“ 



Korean 

모든 순례에 대한 봄에는 작년에 우리가 있었을 사라 
수개월 전에, 예쁘고 친절한 소녀 누가 우리와 함께했다내 마음이 나를 위해 구걸했다 : 
"말해, 가서 그녀를 난 뭐든간에 있어야 해! 그리고 무슨 말을,하고 싶은 말은 싶은 그녀 ..... 사랑해!" 
내 비밀 마음을 얘기, 그리고 대한 응답으로이 말씀을 듣고 : 
"이봐! 당신은 무식한 방법이야!거나 순례 온 추파를 던지다가?" 



German 

Im Frühjahr letzten Jahres waren wir alle für Wallfahrt gegangen 
Während zurück, hübsch und freundlich Mädchen, das war mit uns. 
Mein Herz war mir zu betteln: 
"Geh, sag ihr, ich liebe sie ..... was auch immer sein werden! Und was sagen will, sagen will!" 
Ich erzählte meine geheime Herz, und ich hörte als Antwort: 
"Junge! Wie Sie unwissend bist Du gekommen, Pilgerfahrt oder liebäugeln?" 



French 

Au printemps l'année dernière nous étions tous partis pour le pèlerinage 
Bien que le dos, jolie et gentille fille qui était avec nous. 
Mon cœur était pour me supplier de: 
«Allez, lui dire que je l'aime ..... tout ce veut être, l'être! Et ce qui veut dire, mot à dire!" 
J'ai dit à mon cœur secret, et j'ai entendu cela à la suite: 
«Boy! Comment vous êtes ignorants! Vous venez de pèlerinage ou à lorgner?" 



Italian 

Nella primavera dello scorso anno eravamo andati tutti al pellegrinaggio 
Tempo fa, bella e gentile ragazza che era con noi. 
Il mio cuore era pregandomi di: 
"Va ', dille che io amo lei ..... qualunque cosa vuole essere, essere! E che cosa vuole dire, dire!" 
Ho detto al mio cuore segreto, e ho sentito questo in risposta: 
"Ragazzo! Come sei ignorante! venite per pellegrinaggi o ad occhieggiare?" 



Spainish 

En la primavera del año pasado estábamos todo se ha ido de peregrinación 
Tiempo atrás, muy amable y una niña que estaba con nosotros. 
Mi corazón me pedía: 
"Ve, dile que la amo ..... lo que quiere ser, ser! ¿Y qué quiere decir, por ejemplo!" 
Le dije a mi corazón secreto, y oí esto en la respuesta: 
"Muchacho! ¿Cómo estás ignorantes! Usted viene de peregrinación o comerse con los ojos de?" 



. . . 



و بالاخره به زبان پـــارســـــی: 

پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت 
برگشتنی یه دختر خوشگل با محبت 
همسفر ما شده بود همراهمون میومد 
به دست و پام افتاده بود این دل بی مروت 
میگفت بروووو بهش بگوووووو 
آخه دوسش دارم 
میگفت بگو 
هرچی میخواد بشه بشه هرچی میخواد بگه،بگه! 
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم: 
تو زواری! پسر! چقدر نادونی! اومدی زیارت یا که چشم چرونی؟ 

 

 

 







 

 

 

 







 التماس برای نمره اشک کوسه 


سوار شدن به اتوبوس : یورش 


ترم آخر : بوی خوش زندگی 


تسویه حساب : خط پایان 


عمر دانشجو : بر باد رفته 


مسئول خوابگاه : کارآگاه گجت 


قانون پایستگی واحد :واحد ها نه از بین میروند و نه پاس میشوند بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال میابند 


تقلب چیست؟یک سری اعمال ننگین در صورت این کاره بودن شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد نوع خاصی از هلو برو تو گلو 


شب امتحان شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند شب رقص و پایکوبی کلمات جزوه و کتاب بر روی سسلسله اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو 


دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان 


دانشجویان پرسر و صدا : گروه لیان شان پو 


خانواده دانشجویان : بینوایان 


انتخاب درس افتاده : زخم کهنه 


اولین امتحان : جدال با سرنوشت 


مراقبین امتحان : سایه عقاب 


تقلب : عملیات سری 


روز دریافت نمره : روز واقعه 


اعتراض دانشجو : بایکوت 


اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم 


دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد 


آینده تحصیل کرده : دست فروش 


رئیس دانشگاه مرد نامرئی 


استاد راهنما : گمشده 


دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده 


سرویس دانشگاه : اتوبوسی به سوی مرگ 


کتابخانه دانشگاه : خانه عنکبوتان(به استثنای دانشگاههای علوم پزشکی) 


اتوماسیون تغذیه : آژانس شیشه ای 

 

 

 







 آیا میدانستید که: در تایوان بشقابهای گندمی درست میشود وافراد بعد از خوردن غذا بشقابهایشان را هم میخورند. 


آیا میدانستید که: گوش و بینی درتمام طول عمر انسان در حال رشد میباشند و بزرگتر میشوند. 


آیا میدانستید که: آب دریا بهترین ماسک زیبایی پوست میباشد. 


آیا میدانستید که: اولین مردمانی که نخ را کشف کردند وموفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند. 


آیا میدانستید که: بزرگترین دریای دنیا دریای مدیترانه است و عمیقترین نقطه آن به ۴۳۳۰متر میرسد. 


آیا میدانستید که: فقط پشه ماده نیش میزند و از پروتین خون مکیده شده جهت تخم گذاری استفاده میکند. 


آیا میدانستید که: هر چشم مگس دارای ۱۰ هزار عدسی است. 


آیا میدانستید که: مقاومت موش صحرایی در برابر بیآبی بیشتر از شتر است. 


آیا میدانستید که: جمعیت میمونهای هند بالغ بر ۵۰ میلیون است. 


آیا میدانستید که: یک نوع وزغ وجود دارد که در بدن خود سم کافی برای کشتن ۲۲۰۰ انسان 

در اختیار دارد. 


آیا میدانستید که: ۳۵۰ هزار نوع کفشدوزک در جهان وجود دارد. 


آیا میدانستید که: نوشابه های زرد رنگ، زیانبارتر از نوشابههای سیاه رنگ هستند. 


آیا میدانستید که: شش چپ، اندکی از شش راست کوچکتر است تا فضای کافی برای قرارگیری قلب فراهم آید. 


آیا میدانستید که: تعداد سلولهای گیرنده بویایی در سگهای معمولی، یک میلیارد و در سگهای شکاری،۴ میلیارد عدد است 


آیا میدانستید که: رشد کودک در بهار بیشتر است.

 

 

 







 توهمات فانتزی  

خانواده مذهبی باشه اسم دخترو بذاره سیندر الله 

تو کتابخونه هر وقت از درس خسته میشدی جیغ میزدی! 

زنگ بزنی آژانس بین المللی انرژی اتمی، بگی یه ماشین می خوام 

آخر شبا رفتگرا سوار جاروهاشون بشن برن خونه 

موهات "فر" باشه , روش پیتزا بپزی ! 

شب خواب ببینی که 1 ماه داری میری سر کار, صبح که بیدار شدی حقوقشو بگیری 

پشه ها به جای اینکه خونمون رو بمکن،میومدن چربی های اضافه بدنمون رو می مکیدن 

رادیو رو روی یه موج سه متری تنظیم میکردی میرفتی موج سواری 

ماهی از آب در بیاد تو ساحل سیگارشو بکشه برگرده تو آب 

تو مطب نفر قبل از تو که مي ره تو اطاق دکتر، بري در بزني بگي زود باش 

شکست عشقی بخوری بعدا بفهمن طرفت دوپینگی بوده برنده اعلام بشی 

همسر دلخواهت رو از بین گزینه های موجود دانلود کنی 

سیاست کثیف رو ببری حموم تمیزشه 

تو باغچه خونه ت درخت پیتزا داشتی ! 

هر پشه ای وارد خونه ت شه در جا تبدیل شه به یه تراول 50 تومنی ! 

رو مانیتورت مگس بشینه، با موس بگیریش، بندازیش تو ریسایکل بین ! 

سايه ات سفيد باشه 

با پرگار مثلث بکشی! 

تو گوگل سرچ میکردی "نیمه گم شده ی من " عکساشو واست میاورد راحت پیداش میکردی!!! 

شامپو ضدِ شوره بخوری ، دلشوره هات تموم بشه... 

ویروس HIV بیاد تو بدنت سل بگیره بره !!! 

آهنربا 4 تا قطب داشت:مثبت ، منفی ، ضرب ، تقسیم 

روی رادیو، تور بکشی بشه رادیاتور 

با تور مسافرتی ماهی گیری کنی 

درخت خرما و گردو رو پیوند بزنی خرما گردوئی بده ! 

رگ قلبت بگیره به جای اینکه بالون بزنن پاراگلایدر بزنن 

واسه کاردستی ِ مدرسه یه ساختمون ِ هشت طبقه ی 32 واحدی ِ اسکلت فلزی ببری 

یه دختر رو برات نشون کنند با سنگ بزنیش 

بوق زدن ممنوع باشه ماشینتو بذاری رو ویبره 

چشم و مغز و قلبمون یه جلسه تشکیل بدن تکلیفشونو با ما روشن کنن  

بهار که شد همه‌ی چراغ راهنماها سبز شن تا آخر بهار! 

برق که میره پشتش یه کاسه آب بریزی به سلامت برگرده ...

 

 

 

 







 هيچ وقت شخصيت خودت رو واسه كسى تشريح نكن! چون كسى كه دوست داره بهش احتياجى نداره و كسى ازت بدش مياد باور ش نمى كنه! 

وقتي دائم ميگى گرفتارم هيچوقت آزاد نميشى! 
وقتى دائم ميگى وقت ندارم هيچوقت زمان پيدا نميكنى! 
وقتي دائم ميگى فردا انجامش ميدم اونوقت فرداى تو هيچوقت نمياد! 

وقتى صبح ها از خواب بيدار ميشيم ما دو راه داريم! 
برگرديم بخوابيم و روياهامون رو ببينيم! 
يا بيدار شيم و روياهامون رو دنبال كنيم! 
انتخاب با شماست... 

ما كسايى رو كه به فكرمون هستن رو به گريه مى اندازيم... 
ما گريه مى كنيم براى كسايى كه به فكرمون نيستن... 
و ما به فكر كسايى هستيم كه هيچوقت برامون گريه نمى كنن... 
اين حقيقت زندگى يه... عجيبه ولى حقيقت داره... 
اگه اين رو بفهمى هيچوقت براى تغيير دير نيست... 

زندگى برگ بودن در مسير باد نيست... 
امتحان ريشه هاست... 
ريشه هم هرگز اسير باد نيست... 
زندگى چون پيچك است... انتهايش مى رسد پيش خدا... 

وقتى تو خوشى و شادى هستى عهد و پيمان نبند... 
وقتى ناراحتى جواب نده... 
وقتى عصبانى هستى تصميم نگير... 
دوباره فكر كن... عاقلانه رفتار كن... 

 

 

 







 پدر گرامی! مباحثات به اصطلاح سیاسی شما با عباس آقا میوه فروش، ممکن بود به قیمت جاگذاشتن اینجانب بر روی یک گونی خیار گندیده تمام شود! به نظر بنده؛ شما به عنوان یک طرفدار دوآتشه برنامه های مبتذلی چون «باغ خاله شادونه» و «اخبار بیست و سی»، اصولا نباید ادعای شعور سیاسی داشته باشید! 
بعد از این حادثه به این نتیجه رسیدم که سیب زمینی بودن مامان گلم در زمینه سیاست، بزرگترین شانس زندگی غیر سیاسی من بوده است! 


خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است !!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود 

پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد !مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت ! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی ! جیش کنی تو شلوارت 

مادر عزیز! سپردن شخص شخیص اینجانب، به دختر همسایه طبقه پایین، نقض آشکار کنوانسیون منع آزار کودکان بوده و قابل پیگیری در مجامع ذی صلاح می باشد! 
نظر به اینکه؛ این وحشی بیابانی در غیاب شما و در اوج غلیان علاقه و محبت، اقدام به امر شنیع گاز گرفتن لپهای بی پناه بنده می نماید! تصور اینکه این لپهای صاب مرده، مثل لپهای سگ نفهم کارتون تام و جری آویزان شود، اصلا جالب نیست! اصلا! 

پدر گرامی! این حجم از زی زی بودن شما لکه ننگی بر بیست هزار سال تاریخ پر افتخار زندگی ذکور است! مقایسه ابهت و جنم پدر بزرگ با زن ذلیلی شما، گاهی این توهم کذا را در ذهن آدم ایجاد می کند که؛ لابد نسل ما باید کهنه بچه هم بشوید! 

مادر عزیز! بنابر اصل پایستگی شصت پا، هیچ انگشت شصت پایی با خورده شدن تمام نمی شود! پس لطفا کاسه داغتر از آش نشوید و اینقدر با جیغ و داد و اخ و تخ، اذهان عمومی و خصوصی را مشوش نکنید! خوردن انگشت پا یک مساله داخلی بوده و لزومی به رسانه ای شدن قضیه نیست! 

پدر گرامی! کله صبح زمان مناسبی برای طرح بهانه «از صبح تا شب به خاطر یک لقمه نون سگ دو زدم!» نیست! بپر از سر کوچه یک قوطی شیر خشک بگیر! شیر خانومتان علیرغم عدم اعمال سهمیه بندی روی شیر، کفاف امورات ما را نمی کند! 

مادر عزیز! هنگامی که فوران آلام و مصائب عمیق فلسفی و غیر فلسفی روح لطیف بنده، در قالب گریه بروز می کند، لفظ «وق نزن بچه!» تعبیر چندان زیبایی برای این دست احساست اهورایی نیست البته! 
لااقل از گریه های شما در هنگام مشاهده فیلمهای بی مزه هندی معقولتر به نظر می رسد! 

پدر گرامی! در تمام مدتی که شما در کمال محبت، بنده را «سرپایی» می گیرید، من شدیدا به این نکته فکر می کنم که ؛ 
«باید شاشید وسط این زندگی که آدم توی توالت هم نمی تونه تنها باشه!» 

 

 

 







 (شش سال اوّل زندگی): 

• گریه نکن 
• شیطونی نکن 
• دست تو دماغت نکن 
• تو شلوارت پی پی نکن 
• مامانت رو اذیّت نکن 
• روی دیوار نقاشی نکن 
• انگشتت رو تو پریز برق نکن 
• دمپایی بابا رو پات نکن 
• به خورشید نگاه نکن 
• شبها تو جات جیش نکن 
• تو کمد مامان فضولی نکن 
• با اون پسر بی تربیته بازی نکن 
• اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن 
• تو خونه شمسی خانوم رو نگاه نکن 
• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن 

بقیه در ادامه مطلب ....

 

 







 1. سیگار کشیدن باعث میشه شما هرچه سریعتر از شر سلامتی و زندگی به امید خدا خلاص بشید و بتونید پا به عرصه های جدیدتری از جمله جهان آخرت بگذارید و تجربه های جدید کسب کنید... 


2. اگه سیگار بکشین یه سرفه هایی می کنین که همچین سر جیگرتون حال میاد که انگار قولنج ریه تون رو گرفته باشن! منظورم اینه ششتون حال میاد... 


3. اگه سیگار بکشین می تونید با کوچه پس کوچه های اطراف خونه، پشت بام، زیر زمین و دیگر جاهایی که تا حالا زیاد بهشون توجه نکردین بیشتر آشنا بشین... 


4. اگه سیگاری بشین توی محیط های سربسته و عمومی از دست سیگاری ها حرص نمی خورین و این خودش باعث میشه آرامش اعصاب داشته باشین... 


5. اگه سیگار بکشین با ادکلن، عطر و دئودورانت های ارزون قیمت و همچنین انواع آدامس های P.K ، Relax ، خروس نشان و غیره، آشناتر میشین و به آدمی خوشبو با دندونای سفید تبدیل میشید... 


6. اگه سیگاری بشین با سوپری سر کوچتون بیشتر رفیق میشین! طوری که اگه یه روز نرین سراغش دلش براتون تنگ میشه... 


7. اگه سیگاری بشین توی شهرای بزرگ که هوای آلوده دارن راحت تر میتونین زندگی کنین... 


8. اگه سیگاری بشین برای مواقع بیکاری، بیعاری، بیخوابی، بیداری، بیزاری، بیذاتی، بیماری، سیرابی، لیوانی، خیشاحی (منظور همون خوشحالیه)، نیراحی (ناراحتی) و سایر مواقع بهترین امکان رو در اختیار دارین... 


9. اگه سیگاری بشین وقتی با اقوام و دوستان به پیک نیک میرین، موقع روشن کردن آتیش می تونین روش روشن کردن فندک یا کبریت در میان باد و بوران رو به اونا نشون بدین و خودتون رو به عنوان یک قهرمان ملی معرفی کنید...

 

 

 







 جواب سلام را با علیک بده ، 

جواب تشکر را با تواضع، 

جواب کینه را با گذشت، 

جواب بی مهری را با محبت، 

جواب ترس را با جرأت، 

جواب دروغ را با راستی، 

جواب دشمنی را با دوستی، 

جواب زشتی را به زیبایی، 

جواب توهم را به روشنی، 

جواب خشم را به صبوری، 

جواب سرد را به گرمی، 

جواب نامردی را با مردانگی، 

جواب همدلی را با رازداری، 

جواب پشتکار را با تشویق، 

جواب اعتماد را بی ریا، 

جواب بی تفاوت را با التفات، 

جواب یکرنگی را با اطمینان، 

جواب مسئولیت را با وجدان، 

جواب حسادت را با اغماض، 

جواب خواهش را بی غرور، 

جواب دورنگی را با خلوص، 

جواب بی ادب را با سکوت، 

جواب نگاه مهربان را با لبخند، 

جواب لبخند را با خنده، 

جواب دلمرده را با امید، 

جواب منتظر را با نوید، 

جواب گناه را با بخشش، 
و 

هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار ... 

مطمئن باش هر جوابی بدهی 

یک روزی 

یک جوری 

یک جایی 

به تو باز می گردد ...

 

 

 

 







 سن 14 سالگي : تازه توي اين سن، هر رو از بر تشخيص ميدن . اول بدبختي 
سن 15 سالگي : ياد مي گيرن که توي خيابون به مردم نگاه کنن ... از قيافه خودشون بدشون مي ياد 
سن 16 سالگي : توي اين سن اصولا راه نميرن، تکنو مي زنن ... حرف هم نمي زنن ، داد مي زنن ... با راکت تنيس هم گيتار مي زنن 
سن 17 سالگي : يه کمي مثلا آدم ميشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند مي خونن ... يادش به خير اون روزها که تکنو نبود راک ن رول مي خوندن 
سن 18 سالگي : هر کي رو مي بينن تا پس فردا عاشقش ميشن ... آخ آخ ...آهنگ هاي داريوش مثل چسب دو قلو بهشون مي چسبه 
سن 19 سالگي : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تيز ميشن ... ابي گوش ميدن 
سن 20 سالگي : از همه شون رو دست مي خورن ...ستار گوش ميدن که نفهمن چي شده 
سن 21 سالگي : زندگي رو چيزي غير از این بچه بازيها مي بينن ... مثلا عاقل مي شن 
سن 22 سالگي : نه مي فهمن که زندگي همش عشقه ... دنبال يه آدم حسابي مي گردن 
سن 23 سالگي : يکي رو پيدا ميکنن اما مرموز ميشن ... ديدشون عوض مي شه 
سن 24 سالگي : نه... اون با يه نفر ديگه هم دوسته ...اصلا لياقت عشق منو نداشت 
سن 25 سالگي : عشق سيخي چند؟ ... طرف بايد باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نيست 
سن 26 سالگي : اين يکي ديگه همونيه که همهء عمر مي خواستم ... افتخار ميدين غلامتون باشم ؟ 
سن 27 سالگي : آخيش 
سن 28 سالگي : کاش قلم پام مي شکست و خواستگاري تو نميومدم 




دخترها و ديدگاهشون از زندگي اجتماعي در سنين مختلف 

سن 14 سالگي : تا پارسال هر کي بهشون مي گفت چطوري؟ ميگفتن ... خوبم مرسي ... حالا ميگن مرسي خوبم 
سن 15 سالگي : هر کي بهشون بگه سلام ... ميگن عليک سلام ... نقاشيشون بهتر ميشه » بتونه کاري و رنگ آميزي 
سن 16 سالگي : يعني يه عاشق واقعيند ... فردا صبح هم ميخوان خودکشي کنن ... شوخي هم ندارن 
سن 17 سالگي : نشستن و اشک مي ريزن ... بهشون بي وفايي شده ... کوران حوادث 
سن 18 سالگي : ديگه اصلا عشق بي عشق ... توي خيابون جلوي پاشون رو هم نگاه نمي کنن 
سن 19 سالگي : از بي توجهي يه نفر رنج مي برن ... فکر مي کنن اون يه آدم به تمام معناست 
سن 20 سالگي : نه , نه ... اون منو نمي خواست آخرش منو يه کور و کچلي مي گيره ... مي دونم 
سن 21 سالگي : فقط سن 27-28 سالگي قصد ازدواج دارن ، فقط 
سن 22 سالگي : خوش تيپ باشه ، پولدار باشه ، تحصيلکرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چي نباشه 
سن 23 سالگي : همهء خواستگارا رو رد مي کنن 
سن 24 سالگي : زياد مهم نيست که چه ريختييه يا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چيزي که نرسيديم برسونه 
سن 25 سالگي : اااااااه ، پس چرا ديگه هيچکي نمي ياد... هر کن ميخواد باشه ، باشه 
سن 26 سالگي : يه نفر مي ياد ، همين خوبه ، بله 
سن 27 سالگي : آخيش 
سن 28 سالگي : کاش قلم پات مي شکست و خواستگاري من نميومدي 

 

 

 







 اگر به لبههای تصویر نگاه کنید یا چشمتان را روی آن بچرخانید، به احتمال زیاد شما هم میتوانید حرکت این ستاره دریایی را ببینید. البته، این تصویر ثابت است و هیچ حرکتی هم در آن اتفاق نمیافتد. مانند همه خطاهای بصری، این که میبینید ستاره دریایی درون این تصویر میچرخد، خطایی است که مغز شما در پردازش اطلاعات بصری مرتکب آن میشود. در واقع مغزتان فریب میخورد و گزارش میکند چیزی را دیده، که اصلا اتفاق نیفتاده است. 


 



این تصویر که یکی از برندگان مسابقه خطاهای بصری سال ۲۰۱۲ است، از پدیده پیرامون شناور استفاده میکند که باعث میشود در جایی که حرکت وجود ندارد، مغز ما حرکت ببیند. کنتراست متفاوت بین رنگها، کلید این پدیده در مورد این تصویر است که باعث میشود خیال کنیم ستاره دریایی و زمینهاش در جهت مخالف هم میچرخند. 

این تصویر توسط کایا نوآ، که در واقع نام مستعار نقاش حیاتوحش، جو هاتمن است، خلق شده است. مسابقه خطاهای بصری هر ساله توسط جامعه همبستگی عصبی و با هدف عمومیسازی تلاشهای محققین در زمینه خطاهای بصری برگزار میشود.

 

 

 







 این نرم افزار به شما این امکان را می دهد که بتوانید به راحتی از طریق بلوتوث تلفن همراهتان؛ 

شماره تلفن همراه دیگران را بدست آورید، بدون اینکه آن ها متوجه شوند. 

نکته: این روش در صورتی که بلوتوث تلفن همراه شخص مورد نظر روشن باشد امکان پذیر است! 

این نرم افزار در تمامی گوشی ها قابل اجرا می باشد... 

حجم: ۱۷۲.۹۸کیلوبایت 

دانلود نرم افزار 


 

 

 

 







چندسال پیش یکروز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدرو مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که:« ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر.

رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیست »؟ گفتم:« دیپلم تمام »! گفت:« بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشوبرو دانشگاه.

رفتم ...چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ......

برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ پدر دختر پرسید:« خدمت رفته ای »؟ گفتم:« هنوز نه »؛ گفت:« مردنشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی ».

رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم.

برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید:« شغلت چیست »؟ گفتم: « فعلا کار گیر نیاوردم »؛ گفت:« بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار ».

رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند:« سابقه کار می خواهیم »؛

رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتند:« باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم ».

دوباره رفتم کار کنم؛ گفتند: « باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم».

برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی ». گفتند:« برو جایی که سابقه کار نخواهد ».

رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتند:« باید متاهل باشی ».

برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم:« رفتم جایی که سابقه کار نخواستند گفتند باید متاهل باشی ». گفتند:« باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی ».

رفتم؛ گفتم:«باید کار داشته باشم تا متاهل بشوم». گفتند:« باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم ».

برگشتم؛ رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم...

 

 

 







چه داروی تلخی است وفاداری به خائن،
صداقت با دروغگو،
و مهربانی با سنگدل …

.
.
.
.
در روزگاری که خنده مردم از زمین خوردن توست،
پس برخیز تا چنین مردمی بگریند …

.
.
.
درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند

.
.
.
نصف اشباهاتمان ناشی از این است که
وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم

.
.
.
سر آخر، چیزی که به حساب می آید تعداد سال های زندگی شما نیست
بلکه زندگی ایی است که در آن سالها کرده اید

.
.
.
همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که
“ای کاش”
تکیه کلام پیریت نشود

.
.
.

مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست،
مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن …

.
.
.
اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید …

.
.
.
ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهی ها،
اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم

.
.
.
فریب مشابهت روز و شب‌ها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمی‌شود …

.
.
.
یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود
به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست …

.
.
.
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور
و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان

.
.
.
برای دوست داشتن وقت لازم است،
اما برای نفرت
گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است.

.
.
.
گاه در زندگی، موقعیت هایی پیش می آید که انسان
باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد.

.
.
.
نتیجه زندگی، چیزهایی نیست که جمع می کنیم
بلکه قلبهایی است که جذب میکنیم

.
.
.
زیباترین عکس ها در اتاق های تاریک ظاهر می ‏شوند؛
پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی،
بدان که خدا می‏ خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.

.
.
.
هیچ انتظاری از کسی ندارم!
و این نشان دهنده قدرت من نیست !
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است

.
.
.
برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛
یکی در آسمان و یکی در قلب …

.
.
.
در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا
زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند
امـا آنچه خوب است همیشه زیباست …

.
.
.
هیچ وقت رازت رو به کسی نگو؛
وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی،
چطور انتظار داری کس دیگه ایی برات راز نگه داره؟
.
.
.
عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی
بعد از چند ماه به همکاری
بعد از چند سال به همسایه ایی …
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم.
او که یگانه است و شایسته …
 
 
 
 
 







کافیست به نقطه وسط عکس خیره شوید و سرتان را به عقب و جلو ببرید

 

 

 

 







 زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. 

شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و 

اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد … 

در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید: چی‌ شده عزیزم که این موقع شب اینجا نشستی؟! 

شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت: 

هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم. یادته ؟! 

زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت: 

آره یادمه.شوهرش ادامه داد: یادته پدرت که فکر می‌کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟! 

زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می‌نشست گفت: آره یادمه، انگار دیروز بود! 


مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد: یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: 

یا با دختر من ازدواج می‌کنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری؟! 

زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و…! 

مرد نتوانست جلوی گریه‌اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می‌شدم !!! 

 

 

 







 جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد و گفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد. 
جوان گفت : شنیده ام قد او کوتاه است. 
پیرزن گفت : اتفاقا این صفت بسیار خوبی است ، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود. 
جوان گفت : شنیده ام زبانش هم لکنت دارد. 
پیرزن گفت : این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پرحرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پرحرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد. 
جوان گفت : خانم همسایه گفته است چشمش هم معیوب است. 
پیرزن گفت : درست است ، این هم از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی کند. 
جوان گفت : شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است. 
پیرزن گفت : شما تجربه ندارید ، نمی دانید که این صفت باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه برسالم ماندن ، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد. 
جوان گفت : این همه کنار ، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد. 
پیرزن گفت : ای وای ، شما مردها چقدر بهانه گیر هستید ، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی ، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.!!!

 

 

 







 چند روز به کریسمس مانده بود که به یک مغازه رفتم تا برای نوه ی کوچکم عروسک بخرم. همان جا بود که پسرکی را دیدم که یک عروسک در بغل گرفت و به خانمی که همراهش بود گفت: “عمه جان…” اما زن با بی حوصلگی جواب داد: “جیمی، من که گفتم پولمان نمی رسد!” 
زن این را گفت و سپس به قسمت دیگر فروشگاه رفت. به ارامی از پسرک پرسیدم: “عروسک را برای کی می خواهی بخری؟” با بغض گفت: “برای خواهرم، ولی می خوام بدم به مادرم تا او این کادو را برای خواهرم ببرد.” پرسیدم: “مگر خواهرت کجاست؟” پسرک جواب داد خواهرم رفته پیش خدا، پدرم میگه مامان هم قراره بزودی بره پیش خدا” 
پسر ادامه داد: “من به پدرم گفتم که از مامان بخواهد که تا برگشتنم از فروشگاه منتظر بماند. “بعد عکس خودش را به من نشان داد و گفت: “این عکسم را هم به مامان می دهم تا آنجا فراموشم نکند، من مامان را خیلی دوست دارم ولی پدرم می گوید که خواهرم آنجا تنهاست و غصه می خورد.” 
پسر سرش را پایین انداخت و دوباره موهای عروسک را نوازش کرد. طوری که پسر متوجه نشود، دست به جیبم بردم و یک مشت اسکناس بیرون آوردم. از او پرسیدم: “می خواهی یک بار دیگر پولهایت را بشماریم، شاید کافی باشد!” او با بی میلی پولهایش را به من داد و گفت: “فکر نمی کنم چند بار عمه آنها را شمرد ولی هنوز خیلی کم است ” 
من شروع به شمردن پولهایش کردم. بعد به او گفتم: “این پولها که خیلی زیاد است،حتما می توانی عروسک را بخری!” 
پسر با شادی گفت: “آه خدایا متشکرم که دعای مرا شنیدی!” 
بعد رو به من کرد وگفت: “من دلم می خواهد که برای مادرم هم یک گل رز سفید بخرم، چون مامان گل رز خیلی دوست دارد، آیا با این پول که خدا برایم فرستاده می توانم گل هم بخرم؟” 
اشک از چشمانم سرازیر شد، بدون اینکه به او نگاه کنم، گفتم:” بله عزیزم، می توانی هر چقدر که دوست داری برای مادرت گل بخری.” 
چند دقیقه بعد عمه اش بر گشت و من زود از پسر دور شدم و در شلوغی جمعیت خودم را پنهان کردم. 
فکر آن پسر حتی یک لحظه هم از ذهنم دور نمی شد؛ ناگهان یاد خبری افتادم که هفته ی پیش در روزنامه خوانده بودم: “کامیونی با یک مادر و دختر تصادف کرد دختر در جا کشته شده و حال مادر او هم بسیار وخیم است.” 
فردای آن روز به بیمارستان رفتم تا خبری به دست آورم. پرستار بخش خبر نا گواری به من داد: “زن جوان دیشب از دنیا رفت.” 
اصلانمی دانستم آیا این حادثه به پسر مربوط می شود یا نه، حس عجیبی داشتم. بی هیچ دلیلی به کلیسا رفتم. در مجلس ترحیم کلیسا، تابوتی گذاشته بودند که رویش یک عروسک، یک شاخه گل رز سفید و یک عکس بود...

 

 

 







 نقل است که ناصرالدین شاه وقتی به اولین سفر اروپایی خود رفت در کاخ ورسای و توسط پادشاه فرانسه- یکی از همین لویی هایی که امروز تبدیل به میز و صندلی شده اند- از او پذیرایی شد، بعد از مراسم شام، اعلیحضرت سلطان صاحب قران به قضای حاجتش نیاز اوفتاد و با راهنمایی یکی از نوکرها به سمت یکی از توالت‌های کاخ ورسای هدایت شد. 
سلطان صاحبقران بعد از ورود به دستشویی هرچه جستجو کرد چیزی شبیه به “موال” های سنتی خودمان پیدا نکرد و در عوض کاسه‌ای دید بزرگ که معلوم نبود به چه کار می‌آید، غرورش اجازه نمی‌داد که از نوکر فرانسوی بپرسد که چه بکند پس از هوش خود استفاده کرد و دستمال مبارکش را بر زمین پهن کرد و همان جا...! 
حاجت که برآورده شد سلطان مانده بود و دستمالی متعفن؛ این بار با فراغ خاطر نگاهی به اطراف انداخت و پنجره‌ای دید گشوده بر بالای دیوار و نزدیک به سقف که در دسترس نبود پس چهار گوشه‌ی دستمال را با محتویات ملوکانه‌اش گره زد و سر گره را در دست گرفت و بعد از این که چند بار آن را دور سر گرداند، تا سرعت و شتاب لازم را پیدا کند، به سوی پنجره‌ی گشوده پرتاب کرد تا مدرک جرم را از صحنه‌‌ی جنایت دور کرده باشد. 
گویا نشانه گیری ملوکانه خوب نبوده چون دستمال بعد از اصابت به دیوار باز می‌شود و محتویات آن به در و دیوار و سقف می‌پاشد. وضع از اول هم دشوارتر می‌شود. سلطان، بالاجبار، غرور را زیر پا می‌گذارد، از دستشویی بیرون می‌رود و به نوکری که آن پشت در انتظار بود کیسه ای پول طلا نشان می‌دهد و می‌گوید این را به تو می‌دهم اگر این کثافت کاری که کرده ام رفع و رجوع کنی. 
می‌گویند نوکر فرانسوی در جواب ایشان تعظیم می‌کند و می‌گوید من دو برابر این سکه‌ها به اعیلحضرت پادشاه تقدیم خواهم کرد اگر بگویند با چه ترفندی توانسته اند روی سقف خرابکاری کنند!! 

 

 

 







 پس از خواندن سوال در عرض فقط 5 ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخ های درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان می دهد. 

سوال ها : 

1 – بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟ 

2 – اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول می کشد تا تمام قرص ها خورده شود؟ 

3 – من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که ساعت 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟ 

4 – عدد 30 را به نیم تقسیم کنید و عدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟ 

5 – مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفندهایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است ؟ 

6 – اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدام یک را روشن می کنید؟ 

7 – فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک می شود این خرس چه رنگی است؟ 

8 - فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟ 

9 - اگر شما توی همون مسابقه از نفر آخر سبقت بگیرید، نفر چندم خواهید شد ؟ 

ریاضیات فریبنده !!! این سوأل رو فقط ذهنی حل کنید ( از قلم و کاغذ و ماشین حساب استفاده نکنید ! ) 

10 - عدد 1000 رو فرض کنید. 40 رو به اون اضافه کنید. حاصل رو با یک 1000 دیگه جمع کنید. عدد 30 رو به جواب اضافه کنید. با یک هزار دیگه جمع کنید. حالا 20 تا دیگه به حاصل جمع، اضافه کنید. 1000 تای دیگه جمع کنید و نهایتاً 10 تا دیگه به حاصل اضافه کنید. حاصل جمع بالا چنده ؟ 

 

 

جوابها در ادامه مطلب...

 









 ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم. 

یک دانشجوی دختر با موهای قرمزکه از چهره‌اش پیداست اروپایی است، 

سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند. 

سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، بلند می‌شود تا آنها را بیاورد. 

وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، 

احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه ...به قیافه‌اش)، آنجا نشسته 

و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست! 

بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را 

در وجود خودش احساس می‌کند. اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد 

و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی 

و حریم خصوصی آشنا نیست. 

او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی 

برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد. 

در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند 

و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. 

جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد. 

دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ 

این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود. 

به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، 

هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند، و یکی از آنها ماست را می‌خورد 

و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛ 

مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند. 

آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. 

زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد. 

و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان 

روی صندلی پشتی می‌بیند، و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی میز مانده است. 


توضیح پائولو کوئلیو: 

من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که 

در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند 

و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند. 

داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم 

که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند 

و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند. 


چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم، 

وگرنه احتمال دارد مثل احمق‌ها رفتار کنیم؛ 

مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است، 

در حالی که آفریقاییِ دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد، 

و هم‌زمان می‌اندیشید: «این اروپایی‌ها عجب خُل‌هایی هستند!»

 

 

 

 







 مردی پس از دریافت حقوقش فهمید که ۲۵ دلار به او اضافه پرداخت شده است. او از این بابت به کار فرمایش چیزی نگفت. از سوی دیگر کار فرما به اشتباهش پی‌ برد و ۲۵ دلار اضافی را از حقوق ماه آینده او کسر کرد. مرد بی‌ درنگ نزد کارفرما رفت و به او گفت که حقوقش کامل نیست. کار فرما پاسخ داد: چرا ماه گذشته که پول بیشتری دریافت کردی، یک کلمه بر زبان نیاوردی؟ مرد گفت: می‌توان از یک اشتباه چشم پوشی کرد اما در صورت تکرار اشتباه نمی‌توان ساکت و خاموش ماند.

 

 

 






صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد

CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.